تیراندازی طبق بخش‌نامه

نویسنده: حسن بهرامی
ناشر: نیماژ


«تیراندازی طبق بخش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نامه» با جمله‌ای از نویسنده مشهور، آلبر کامو، آغاز شده است که گفته؛ گاه زندگی‌کردن بیش از خودکشی دل‌ و جرأت می‌خواهد.
این رمان روایاتی از شخصیتی خیال‌پرداز به نام «تیرداد کوهستانی» است؛ نامی کنایی که به‌نوعی با سرنوشتش هم گره خورده است. تیرداد در یکی از گردنه‌های برف‌گیر سمیرم به ضرب تصادف به دنیا آمده و پس از سانحه به‌دلیل مرگِ پدر و مادرش او را به پرورشگاه برده‌اند. او که در نوجوانی آواره شده و سال‌ها در یک انباریِ کوچک در میدان تره‌بار با پیازفروشی روزگار گذرانده، به استخدام محیط‌زیست گچساران درمی‌آید و در کوهستانِ آراج مشغول‌به‌کار می‌شود. تیرداد از پشت چشمی‌های دوربینِ شکاریِ روسی خود به دخترکی زاگرس‌نشین که وجود خارجی ندارد، دل می‌بندد.
در قمستی از کتاب می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خوانیم:
«موسوی مگر مرض داشت که نگذاشت، خبر مرگم بتمرگم تهِ آن گورستان ابدی و ابداً بیرون نیایم؟ چرا چهارچشمی توی پیله‌های ذهنم سرک کشید و جیک‌وپیک زندگی‌ام را درآورد؟ من به تحقیر و مواجب ناچیز عادت داشتم و مواهب کارمندی را نچشیده بودم. اصلاً روحم از تفنگ گلوله‌زنی و ساچمه‌زنی و دوربین شکاری خبر داشت؟ نداشت. خواب این‌همه دره و تپه و تنگه و شیب و قله را می‌دیدم؟ نمی‌دیدم. از این‌همه دِه و ده‌کوره در دو سمت آراج چیزی می‌دانستم؟ نمی‌دانستم.»

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... امتیاز شما به این خبرقصه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *