جوجه اردک زشت

هانس کریستین اندرسن

داستان جوجه اردک زشت برای کودکان نوشته شده است. و از آنجا که مخاطبان این داستان عموما زیر سن دبستان هستند و خواندن نمی‌‌‌‌‌‌دانند، متنی که در ادامه می‌‌‌‌‌‌خوانید برای والدین نگاشته شده است. نگارنده‌‌‌‌‌‌ آن استاد یعقوب خضری داستان جوجه اردک زشت را بر اساس نظریه‌‌‌‌‌‌های روانشناسی واکاوی کرده‌‌‌‌‌‌اند.
«جوجه اردک زشت» فضای مناسبی را فراهم می‌‌‌‌‌‌کند که در آن کودک (مخاطب) خود را در دو فضای کاملاً متفاوت از لحاظ روانشناسی تجسم نماید. در فضای اول که جوجه اردک با آن چهره زشت و ناپسندش به دنیا می‌‌‌‌‌‌آید؛ کودک از طریق فرایند همزاد پنداری با شخصیت اصلی داستان با دو مفهوم اساسی روانشناختی به نام‌‌‌‌‌‌های «طرد» و «تفاوت فردی» آشنا می‌‌‌‌‌‌شود. زیرا در این بخش از داستان جوجه اردک زشت به دلیل وجود تفاوت بسیار با جوجه‌‌‌‌‌‌های دیگر که اتفاقاً از همان مادر به دنیا آمده‌‌‌‌‌‌اند، از جمع خانواده طرد می‌‌‌‌‌‌شود. در حقیقت تفاوت به عنوان رکن اصلی، موجبات طرد جوجه اردک را مهیا می‌‌‌‌‌‌نماید. همین مسأله موجب می‌‌‌‌‌‌شود که جوجه اردک دچار نوعی سرخوردگی شود و ناامید از مسایل پیش آمده راه بدون هدفی را در پیش می‌‌‌‌‌‌گیرد. تا این‌‌‌‌‌‌که در منزل پیرزنی سکنی می‌‌‌‌‌‌گزیند. پس از گذراندن زمان اندکی دوباره از آنجا هم طرد می‌‌‌‌‌‌شود و به دامان دریاچه پناه می‌‌‌‌‌‌برد. از اینجاست که بخش دوم و در واقع فضای دوم داستان آغاز می‌‌‌‌‌‌شود و فاکتور روانشناختی مهم داستان خود را نشان می‌‌‌‌‌‌دهد. فردای آن روز که جوجه اردک در کناردریاچه از خواب بیدار می‌‌‌‌‌‌شود و جمعی از پرندگان کمی آن‌‌‌‌‌‌طرف‌‌‌‌‌‌تر وی را صدا می‌‌‌‌‌‌زنند و می‌‌‌‌‌‌گویند قوی سفید زیبا بیا سمت ما تا پرواز کنیم، ابتدا بسیار متعجب می‌‌‌‌‌‌شود و سپس هنگامی که تصویر خود را در آب می‌‌‌‌‌‌بیند، تصویر یک قوی سفیدرنگ بسیار زیبا را مشاهده می‌‌‌‌‌‌کند و فریاد زنان می‌‌‌‌‌‌گوید که من اردک نیستم من یک قو هستم و از خوشحالی سر از پا نمی‌‌‌‌‌‌شناسد. در همان حال بال‌‌‌‌‌‌هایش را از هم باز می‌‌‌‌‌‌کند و پروازکنان از آنجا دور می‌‌‌‌‌‌شود.
با توجه به این‌‌‌‌‌‌که در بخش قبلی داستان فضایی آکنده از سرخوردگی ناشی از طرد، فضایی مسلط بود در واقع کودک نیز همین فضا را تجربه می‌‌‌‌‌‌کند؛ که این خود باعث کاهش عزت نفس و نیز نوعی احساس حقارت در شخصیت اصلی داستان (در واقع کودک) می‌‌‌‌‌‌شود. اما در بخش دوم این فضا به کلی دگرگون می‌‌‌‌‌‌شود و با توجه به این‌‌‌‌‌‌که مشخص می‌‌‌‌‌‌شود که قهرمان اصلی داستان نه یک جوجه اردک زشت بلکه یک قوی سفیدرنگ بسیار زیبایی است، قهرمان (کودک) این بار خود را از قید و بند احساس حقارت و کمبود عزت نفس رها می‌‌‌‌‌‌سازد و وارد فضایی آکنده از عشق به خود و نوعی خودشکوفایی ناشی از زیبایی قو (خود قهرمان) می‌‌‌‌‌‌شود؛ اینجاست که قهرمان نیرو می‌‌‌‌‌‌گیرد و موجی از عزت نفس بالا و اعتماد بنفس را در خواننده برمی-انگیزاند.
در واقع می‌‌‌‌‌‌توانیم به این نتیجه برسیم که همانند متدهای روان‌‌‌‌‌‌درمانی این داستان با جایگزین کردن یک فضای مثبت و مفید در بخش دوم داستان به جای فضایی آکنده از نومیدی و یأس در بخش اول بسیار روانشناسانه می‌‌‌‌‌‌کوشد تا کودک را متوجه کند که هر رخدادی را نباید زود ارزش گذاری کرد و قبل از قضاوت معقولانه درباره مسایل پیش آمده نظر داد.

نگارش: یعقوب خضری

به والدین توصیه می‌‌‌‌‌‌شود برای آشنایی کودک با مفاهیم روانشناسی در داستان جوجه اردک زشت را به همراه کودک خود بشنوند.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... امتیاز شما به این خبرقصه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *