خاک

نویسنده: حسین المطوع
مترجم: اصغر علی کرمی
ناشر: نگاه


حسین المطوع نویسنده، شاعر، منتقد ادبی و عکاس کویتی است. داستان کوتاه او با نام «رویای همزن سیمان بودن را می‌بینم» برنده جایزه کتاب شیخ زاید برای ادبیات کودک شده است.
نویسنده درباره این رمان نوشته است: ««با وجود انبوه بسیار مردم پست که بار ننگ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان بر دوش زمین سنگینی می‌کند، هیچ‌کس را آن‌قدر پست نمی‌دانم که چنین اثری را به او تقدیم کنم!»
رخدادهای این کتاب واقعی است و با تمام جزئیات آن در زندگی حقیقی اتفاق افتاده‌؛ گرچه زمان هنوز به آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها نرسیده است.
در بخشی از این رمان چنین می‌خوانیم:
«همیشه مرا با نیش و کنایه‌هایش آزار می‌داد. می‌گفت جانشین سقراط است «ولی او حکمتش را از آسمان آورده و من ذره‌ذره از زمین بیرون کشیده‌ام». برای هر چیز کوچک و بزرگی فلسفه‌بافی می‌کرد: «وقتی قبری می‌کنی باید آن را با عشق پر کنی، مراقب باش که تو چیزی از زمین نمی‌ستانی، بلکه چیزی به آن می‌پردازی.» درست است…‌
این نخستین باری بود که قدم به قبرستان می‌گذاشتم. در را باز کرد و به دیوار تکیه داد. چهار تکه سنگ مربعی برداشت و با هم از راهرویی رد شدیم که از ورودی قبرستان شروع می‌شد. سنگ‌ها را کنار چهار سنگ مربع دیگری که شبیه آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها بود، روی هم چید. خودش روی سنگ‌هایی که از قبل چیده بود نشست و با دست به من اشاره کرد که روی دسته دیگر بنشینم.»

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... امتیاز شما به این خبرقصه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *