دروغ زیبا

نویسنده: حسن احمدی
ناشر: نشر گویا


مجموعه داستان کوتاه «دروغ زیبا» شامل سی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌و‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نه داستان کوتاه برای مخاطب کودک و نوجوان نوشته شده است.
در بخشی از داستان «چشم در چشم» صفحه ۸۹، آمده است: «نوه ننه‌سرما در کنجی نشسته بود. نگران مادربزرگش بود. می‌ترسید باز، مثل هر سال وقتی عمونوروز می‌آید، خوابش برده باشد. فکر کرد بالای سر او می‌نشیند و ازش می‌خواهد برایش از سال‌های خیلی دور تعریف کند. از زمان‌هایی که دیدن عمونوروز برایش آرزوی بزرگی شد.
عمونوروز در میان باد و باران و برف و سرما با عجله به دیدن او می‌آمد. ننه‌سرما اما در ساعت‌های آخر همیشه خوابش برده بود و عمونوروز دلش نیامده بود از خواب شیرین بیدارش کند و رفته بود.
ننه‌سرما اجازه داد بود ابرهای خاکستری کنار بروند همه برف‌ها آب بشوند، خورشید خانم گرم‌تر بتابد، درخت‌ها از خواب ناز بیدار و پر از شکوفه بشوند، همه‌چیز و همه‌جا برای رسیدن عمونوروز آماده باشند».

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... امتیاز شما به این خبرقصه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *