صادق هدایت

تهران – ایران
۲۸ بهمن ۱۲۸۱ – ۱۷ فوریه ۱۹۰۳

کتاب‌ها و جزوه‌ها
انسان و حیوان /فوائد گیاهخواری /مازیار؛ تاریخ زندگی و اعمال او /زنده‌به‌گور /پروین دختر ساسان /اوسانه /سایه مغول /سه قطره خون /اصفهان، نصف جهان /سایه روشن /علویه خانم /نیرنگستان /البعثة الاسلامیة تا البلاد الافرنجیة /وغ‌وغ ساهاب /ترانه‌های خیام /داستان ناز(چاپ‌شده با نام مستعار) /سگ ولگرد /حاجی‌آقا /ولنگاری /افسانه آفرینش /توپ مرواری /درباره ظهور و علائم ظهور/ بوف کور


ترجمه‌
گجسته ابالیش /گروه محکومین (فرانتس کافکا) /مسخ (فرانتس کافکا) /گراکوس شکارچی (فرانتس کافکا) /زند و هومن یسن /کارنامهٔ اردشیر پاپکان /کور و برادرش (آرتور شنیتسلر) /تمشک تیغ‌دار (آنتون چخوف) /مرداب حبشه (گاستون شرو) /جلوی قانون (فرانتس کافکا) /شغال و عرب (فرانتس کافکا) /دیوار (ژان پل سارتر) /قصه کدو (روژه لسکو)


صادق هدایت، نویسنده‌ای بی‌بدیل و یکی از مفاخر داستان‌نویسی مدرن در جهان است که تاثیری غیرقابل‌انکار بر جریان روشنفکری ایران معاصر داشت.
صادق هدایت، یکی از پایه‌گذاران داستان‌نویسی مدرن ایران است. هدایت با ایدئولوژی و قلم منحصربه‌فرد خود، چشم‌اندازی متفاوت از جریان‌ها و سنت‌های متداول جامعه ترسیم می‌کرد. وی را که در کنار «محمدعلی جمال‌زاده»، «صادق چوبک» و «بزرگ علوی»، مسیری تازه در داستان‌نویسی فارسی پدید آورده بود، میراث‌دار بزرگانی چون خیام و حافظ می‌دانند که با هنر و قریحه خود، پیکان اعتراض را به استبداد و باورهای غالب جامعه نشانه می‌روند.
اعتراض و انتقاد، بخشی مهمی از آثار صادق هدایت را در بر گرفته‌اند. خرافه‌پرستی، افراط در مذهب‌گرایی، حاکمیت، استبداد، جنگ و حتی وجوه به‌ظاهر زیبای زندگی، از گزند قلم هدایت در امان نیستند. جهانی که هدایت می‌آفریند، ناشی از حقیقت روزگار او است و چنان تاریک و ترسناک ترسیم می‌شود که مخاطب عام از ورود به آن حذر می‌کند؛ گرچه علاقه‌مندان به اندیشه و دیدگاه وی، آثار هدایت و تلالوی ظلمات آن را به جان می‌خرند؛ آثاری که در تمامی روزگاران قابل ‌تطبیق است و حقیقت تیره جهان را یادآوری می‌کند؛ تا جایی که «عدم، رنج را از انسان بازستاند» و روشنی جلوه کند.
وی با قلم متفاوت و شگفت‌انگیز خود، تاثیری عمیق بر جریان روشنگری ایران، در بحبوحه استبدادزدگی و سنت‌‌های دوران خویش داشت؛ تاثیری که با گذر از دوران‌های مختلف، جلوه‌ای شفاف‌تر و عمیق‌تر پیدا می‌کند و ردپای آن در آثار نویسندگان معاصر نیز به‌وضوح مشاهده می‌شود. آن‌گونه که خود می‌نویسد:
«البته این حقیر، نابغه عظیم‌الشان گمنامی هستم که دنیا بعدا قدرم را خواهد شناخت و مجسمه‌ام را خواهند ریخت و برای فقدانم آب پیاز توی چشم¬¬شان خواهند چکانید و ننه من غریبم راه می‌اندازند و روی قبرم گل لاله عباسی نثار خواهند کرد.» هدایت داستان‌نویسی از جنس آینده بود که خط‌به‌خط نوشته‌های او، گریز از همین آینده را نشان می‌دهد؛ گویی کسی از صدها سال بعد به گذشته سفر می‌کند تا حقیقت تاریک زندگی را با کلامی بی‌پروا و گاه طنزی زهرآلود بازتاب دهد. آثار صادق هدایت، نه برای لذت بردن، بلکه برای رنج کشیدن است؛ رنجی که مخاطب می‌پذیرد تا واقعیت جامعه را از دریچه‌ای تازه بنگرد.
صادق هدایت، در چهارچوب هیچ مکتب ادبی و فلسفی قرار نمی‌گیرد. او سبک‌ و ایدئولوژی خود را در نویسندگی دنبال می‌کند و آن را در ترجمه نیز به‌کار می‌بندد. به‌ همین‌ سبب، آثار هدایت مخاطبان و علاقه‌مندان خاص خود را دارد. هدایت علاوه بر آوازه‌ داستان‌نویسی در ایران، در جهان غرب نیز مخاطبان بسیار دارد. وی در کنار خلق داستان، ترجمه آثار مطرح از نویسندگان بزرگ جهان را نیز برعهده داشته است و در این زمینه نیز صاحب‌سبک محسوب می‌شود.
ایدئولوژی صادق هدایت و نگاهی که به‌ زندگی دارد، در عین آزاداندیشی و رهایی از سنت‌ها و باورها، متعهد به انسان و ناشی از علاقه به ایران است. جهانی که هدایت ترسیم می‌کند، به‌رغم تمام تاریکی‌ها و ترس‌‌ها، عاری از وجوه انسانی نیست‌. بی‌گمان هدایت در پس داستان‌های اسرارآمیز و نگاه واقع‌گرایانه خود، تجسمی دیگر از جامعه ایرانی دارد که به یک آرمان از دست‌رفته می‌ماند. آرمانی که شاید تا زمان استنشاق آخرین مولکول‌های متان نیز از یاد نمی‌برد.
«من همان قدر از شرح حال خودم رَم می‌کنم، که در مقابل تبلیغات آمریکایی‌مآبانه! آیا دانستن تاریخ تولدم به درد کسی می‌خورد؟»
هدایت اولین باب آشنایی خود را با ادبیات جهان، در مدرسه سن‌لویی توصیف می‌کند؛ جایی که با تعلیم فارسی به کشیش دبیرستان، از دانش او درباره ادبیات جهان بهره می‌برد. آغاز نویسندگی هدایت را می‌توان از همین دوران و در پی علاقه وی به علوم غریبه و متافیزیک توصیف دانست. کمی‌ بعدتر وی با انتشار نخستین مقاله خود در روزنامه هفتگی، نخستین گام را در راه هدایت‌ شدن برداشت.
صادق هدایت در عنفوان جوانی خود به گیاه¬خواری روی آورد. زمینه‌های اولیه این تغییر در وی را می‌توان از خردسالی و روحیات عمیق انسانی او در قبال حیوانات و طبیعت جست. او در جریان تحصیل در مقطع متوسطه، کتابچه‌ای را با عنوان «انسان و حیوان» منتشر کرد و سه سال بعد کتاب «فواید گیاه‌خواری» از او در برلین به چاپ رسید. وی که تا پایان عمر خود گیاه‌خوار باقی ماند، استفاده از خوراک خونین را مانع از پیشرفت اخلاقی انسان و موجب خون‌ریزی و درندگی می‌دانست.
صادق هدایت پس از فراغت از تحصیل در مدرسه سن‌لویی در سال ۱۳۰۳، با اولین گروه اعزامی دانشجویان به اروپا، راهی بلژیک شد و تحصیل خود را در رشته ریاضیات محض آغاز کرد؛ با این‌حال، به‌دلیل عدم علاقه به رشته تحصیلی خود و جذابیت کشور فرانسه به‌عنوان مهد تمدن جهان غرب، به این کشور عزیمت کرد‌. در همین سال‌ها نیز داستانی را تحت عنوان «مرگ» در مجله ایرانشهر به چاپ رسانید و مقاله‌ای را نیز با عنوان «جادوگری در ایران» به‌رشته تحریر درآورد. چاپ نسخه کامل‌تری از کتاب «انسان و حیوان» نیز حاصل اولین سال اقامت صادق‌خان در پاریس بود.
صادق هدایت در سال ۱۳۰۷، به‌دلایلی که از آن سخن نمی‌برد، اقدام به خودکشی کرد. وی خود را از پلی به رودخانه «مارن» فرانسه انداخت؛ کمک سرنشینان قایقی سبب شد تا قصه هدایت طولانی‌تر شود. نزدیکان او علت خودکشی نخست هدایت را پاره‌ای از مسائل عاطفی نقل می‌کنند؛ هرچند خود در این رابطه با همان زبان طنز و زهرآگین به برادرش محمود هدایت می‌نویسد: «یک دیوانگی کردم؛ به‌خیر گذشت.»
با این حال خودکشی نافرجام هدایت، الهام‌بخش نخستین داستان‌ها و نمایشنامه‌های مطرح او است. «پروین دختر ساسان»، «زنده‌به‌گور» و «مادلن»، حاصل همین سال‌ هستند.
اندکی پس از این واقعه، هدایت بار دیگر تحصیل خود را نیمه‌کاره رها می‌کند و این‌بار به تهران باز می‌گردد. به‌رغم میل باطنی، در بانک ملی مشغول به‌کار می‌شود تا گذران زندگی کند. با این حال انتشار پروین دختر ساسان و زنده‌به‌گور، مقدمات دوستی وی با «مسعود فرزاد»، بزرگ علوی و «مجتبی مینوی» و تشکیل حلقه دوستی‌ ربعه را رقم می‌زند.
سال‌های ۱۳۱۰ تا ۱۳۱۴ را می‌توان پربارترین دوران فعالیت صادق هدایت. او پس از همکاری در نگارش مجموعه «انیران» همراه با بزرگ علوی و «علی‌ شیرازپور پرتو»، مجموعه «سایه‌روشن»، نمایشنامه «مازیار» و کتاب «وغ‌وغ ساهاب» را منتشر کرد. انتشار وغ‌وغ ساهاب که کتابی طنز با محتوای انتقادی و سیاسی بود، سبب شد تا هدایت با حکم مستقیم وزیر معارف وقت، ممنوع‌القلم شود. به‌این‌ترتیب، صادق هدایت نخستین نویسنده تاریخ ایران است که اسیر تیغ سانسور می‌شود. با این‌ حال، شمار زیادی از کتاب‌های صادق هدایت شامل مجموعه «سه‌ قطره خون»، «گرداب»، «دون ژوآن کرج»، «علویه خانم» و «سفرنامه اصفهان» در این بازه زمانی منتشر شد.
بحبوحه سال‌های جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط متفقین، سبب گشایش فضای سیاسی کشور شد‌. این موضوع فرصت ایدهَ¬آلی را برای اهالی قلم و روشن‌فکران پدیدار می‌کرد تا احتیاط را کنار بگذارند و وظیفه اجتماعی خود را ایفا کنند. هدایت نیز از این غائله مستثنی نبود و علاوه بر انتشار کتاب مشهور «سگ ولگرد» و چند اثر ترجمه از «فرانتس کافکا» و زبان پهلوی، داستان بلند «حاجی‌آقا» و مجموعه «ولنگاری» را منتشر کرد که گواه از شدت‌گیری روح انتقادی او دارد.
پایان جنگ ‌جهانی دوم و ورود به سال‌های بلوا، بروز ماجرای کردستان و آذربایجان و انحراف حزب توده، سبب شد تا صادق هدایت آرمان‌های خود را از دست رفته ببیند. نامه‌های او در این ایام به «حسن شهید نورایی» و محمدعلی جمال‌زاده، از عمق بدبینی و نومیدی نسبت به روشن‌گری در جامعه ایرانی، استبدادگریزی و خرافه‌ستیزی دارد. آن¬گونه که خود می‌نویسد: «و دیگر این¬که زیاد خسته و به همه چیز بی‌علاقه هستم؛ فقط روزها را می‌گذرانم و هر شب بعد از صرف اشربه مفصل، خود را به خاک می‌سپارم و یک اخ‌وتف هم روی قبرم می‌اندازم؛ اما معجزه دیگرم این است که صبح باز بلند می‌شوم و راه می‌افتم.»
اوج انزجار و نومیدی هدایت از جامعه خرافه‌پرست ایرانی را می‌توان در کتاب «توپ مرواری» مشاهده کرد، کتابی که با نام مستعار «هادی صداقت» نگاشته شد و تا پس از مرگ وی، به چاپ نرسید. در همین سال‌ها ترجمه مشهورترین اثر فرانتس‌ کافکا با نام «مسخ» نیز توسط صادق هدایت انجام شد.
در سال ۱۳۲۹، هدایت برای فروش کتاب‌های خود به پاریس بازگشت و اقامت چند‌روزه‌ای نیز در هامبورگ داشت‌. آخرین روزهای زندگی هدایت در پاریس و در آپارتمانی اجاره‌ای گذشت. وی در این ایام داستان‌های ناتمام و چاپ‌نشده‌ خود را سوزاند و سرانجام در ۱۹ فروردین ماه ۱۳۳۰، با باز گذاشتن شیر گاز و پوشاندن منافذ در و پنجره، به زندگی خود پایان داد.
در خصوص نحوه مرگ صادق هدایت، ابهام‌های فراوانی مطرح است؛ چراکه وی به‌عنوان یک روشنگر اجتماعی و منتقد سیاسی، دشمن‌های فراوانی از جبهه‌های بسیار داشت؛ با این حال، آنچه جامعه آن دوران و حتی جوامع بعدی بدان علاقه‌مند بود، پذیرش ماجرای خودکشی هدایت و صرف‌نظر از سایر شواهد و مدارک است. حال‌ آن¬که انتظار می‌رود نسل امروز، با وسواس بیشتری این موضوع را تحلیل کند.
با این همه، آثار به‌جای مانده ۴۸ سال زندگی صادق هدایت به‌قدری پربار است که برای قضاوت وی، از شرح‌ حال یا حقیقت ماجرای مرگ وی بی‌نیاز باشیم. به‌راستی چه کسی پس از فراغت از مطالعه آثار هدایت، آوای خاموش بوفی کور را نمی‌شنود یا سایه‌ای بی‌سر را بر دیوار تجسم نمی‌کند؟
«باید هرچه زودتر کلک را کند و رفت. این دفعه شوخی نیست؛ هرچه فکر مى‌کنم، هیچ‌چیز مرا به زندگی وابستگی نمى‌دهد؛ هیچ‌چیز و هیچ‌کس!»

نویسنده: پوریا محمدی پیوند (متن خلاصه شده است)

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... امتیاز شما به این خبرقصه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *