صد دست لباس

الینور استیس

مشاهدات انسان از اطراف خود در طول زندگی و تجربیاتی که به دست می‌‌‌‌‌‌آورد، گاهی می‌‌‌‌‌‌تواند مسیر روشنی را برای دیگران باز کند. این کاری است که «الینور استیس» در داستان «صد دست لباس» کرده است.
سال‌ها قبل در زمانی که الینور استیس دانش‌‌‌‌‌‌آموز بود، دختری با او هم‌کلاس بود که همیشه یک لباس به تن می‌کرد و به همین دلیل هم‌ شاگردی‌های دیگر او را مسخره می‌‌‌‌‌‌کردند. الینور هرگز این بدرفتاری را فراموش نکرد و سال‌ها بعد داستان «صد دست لباس» را نوشت که بسیار مورد توجه کودکان قرار گرفت.
داستان صد دست لباس، داستان دختر نوجوانی به نام «واندا پترونسکی» است که با خانواده لهستانی‌ تبار خود در یکی از شهرهای آمریکا زندگی می‌کند.
واندا پترونسکی روز دوشنبه دیگر بر روی صندلی یکی مانده به آخر کلاس ١٣ ننشسته بود. واندا دختری آرام بود که به ندرت حرف می‌‌‌‌‌‌زد و هیچ دوستی در مدرسه نداشت. او همیشه پیراهن آبی رنگ و رورفته ای می‌‌‌‌‌‌پوشید؛ لباسی بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ریخت ولی همیشه تمیز.
او ادعای می‌‌‌‌‌‌کرد که در کمدش صد دست لباس از همه جنس و رنگ دارد!
هم‌‌‌‌‌‌کلاسی های واندا سر به سر او می‌‌‌‌‌‌گذاشتند و درباره‌‌‌‌‌‌ی صد دست لباس از او پرس‌‌‌‌‌‌وجو می‌‌‌‌‌‌کردند. مدتی پس از رفتن واندا، همکلاسی‌‌‌‌‌‌هایش با نقاشی‌‌‌‌‌‌های زیبایی از طرح‌‌‌‌‌‌های گوناگون لباس بر روی دیوار روبرو شدند. واندا اگر چه در میان بچه‌‌‌‌‌‌ها نبود ولی طرح‌‌‌‌‌‌های صد دست لباس او که همیشه از آن‌‌‌‌‌‌ها صحبت می‌‌‌‌‌‌کرد به عنوان برنده مسابقه نقاشی بر روی دیوار به نمایش گذاشته شده بود. واندا در نامه‌‌‌‌‌‌ای آن صد دست لباس را به همکلاسی‌‌‌‌‌‌هایش می‌‌‌‌‌‌بخشد زیرا او صد دست لباس تازه دیگر در کمد لباسش دارد.

اگی می‌‌‌‌‌‌خواهید به کودک خود پرهیز از خشونت کلامی، تمسخر و ریشخند کردن دیگران را بیاموزید. اگر مایلید در عصر جدید کودک‌‌‌‌‌‌تان پذیرش دیگران – اقلیت های قومی و مهاجران – را فرا بگیرد داستان صد لباس گزینه‌‌‌‌‌‌ مناسبی برای کودک شماست.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... امتیاز شما به این خبرقصه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *