عروس گازلی گل

مریم تاجیک

در فرهنگ عامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ایرانی، اعتقاد به همزاد، یعنی این‌‌‌‌‌‌‌‌‌که با متولد شدن نوزاد، یکی از اجنه هم همزمان متولد می‌شود و متناظر اوست. چنین نوزادی با خطر روبه رو است و باید برای او دعا کرد.
خرافات و افسانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها می‌‌‌‌‌‌‌‌‌گویند هر شخص هنگام تولد دارای همزادی از اجنه است که سرنوشت مشترکی با او دارد و در کوچکی با او بازی می‌کند. محل بازی همزاد و کودک در خاکستر سرد اجاق است. بنابراین وقتی کودک در خاکستر سرد اجاق بازی می‌کند باید او را صدا کرد؛ زیرا ممکن است همزاد عصبانی شده و به او آسیب برساند. و نیز می‌گویند هرکس را همزادی است که با او به دنیا می‌آید و با او می‌میرد یا پس از مرگ او همیشه سوگوار باقی می‌ماند. وقتی انسان مریض و بیمار است، همزاد او را نیز دل ودماغی نیست و وقتی همزاد کسی بخوابد، بخت او به خواب می‌رود و تا آن گاه که همزاد او بیدار نشود، پریشان و درمانده خواهد ماند. هرگاه زنی وضع حمل کند همزاد او هم به همین ترتیب وضع حمل می‌کند. بنابراین اگر همزاد ازدواج کند شب عروسی‌اش دست یا پای همزاد انسانش را حنا می‌بندد. و با مرگ انسان، همزادش هم می‌میرد و اجنه او را می‌برند دفن می‌کنند.
همزاد موضوع بسیاری از افسانه‌های کهن در ایران و سایر کشورهای جهان است. و همگی همان وجه مشترک را دارند که در زمان تولد نوزاد یک جن نیز با او متولد می‌شود که از هر لحاظ شبیه به اوست. چه از لحاظ روحی و چه ویژگی‌های بدنی. در برخی از داستان‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها این تشابه بقدری زیاد است که اگر همزاد انسان دچار شادی یا غم شود در انسان هم تأثیر می‌گذارد و این حالت به صورت عکس هم ممکن است یعنی با شادی و غم انسان همزادش هم دچار همین حالت می‌شود. در افسانه‌ها و داستان‌های قدیمی سراسر جهان گفته شده‌ است که گاهی ممکن است همزاد انسان از جنس مخالف باشد که در این صورت انسان را اذیت کرده و مانع ازدواج او می‌شود.
موضوع داستان «عروس گازلی گل» همزاد و مسایل پیرامون آن است.
زمانی که «نورگل» به دنیا می‌آید، همزادش نیز با او به دنیا می‌آید. پدرش همزاد را خاک می‌کند. در همان زمان، عموی نورگل شبحی را بر بام خانه می‌بیند. نورگل بزرگ می‌شود و ازدواج می‌کند. در روزهای آخر دوران بارداری، هنگامی که از خانه‌ مادرش راهی خانه‌ خودشان است، در راه متوجه کسی می‌شود که او را تعقیب می‌کند. نزدیک خانه‌ مادرشوهرش یک‌دفعه شروع به فریادزدن می‌کند و روی زمین می‌افتد. با صدای فریاد نورگل مادرشوهرش از خانه بیرون می‌آید و سریع پسرش را صدا می‌زند. نورگل را به داخل خانه می‌برند. زمانی که نورگل چشم‌هایش را بازمی‌کند، از شبحی می‌گوید که او را ترسانده است…

عروس گازلی گل برای مخاطب بزرگسال نوشته شده است. بنابراین شنیدن آن به هیچ عنوان به کودکان و نوجوانان پیشنهاد نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... امتیاز شما به این خبرقصه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *