رو به آسمان در شب

نویسنده: خولیو کورتاسار
زمان: 00:21:19
به اشتراک گذاری:
3.74
اپیزودهای این قصه
رو به آسمان در شب
خلاصه:

در نیمه های راهروی دراز هتل فکر می کرد که باید دیر شده باشد و بر سرعت گام ها افزود و به طرف موتورسیکلتش رفت . دربان به او قول داده بود مراقب موتور سیکلتش باشد با نگاهی به مغازه مجاور متوجه شد که ساعت 10دقیقه به 9 است شاید زودتر هم می رسید . آفتاب از لای ساختمان های بلند مرکزی می تابید و او سوار موتورش شد هوا خوب بود و موتور زیر پایش صدا می کرد و باد خنک شلاقوار به شلوارش می خورد .

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (19 votes, average: 3,74 out of 5)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *