رادیو قبرستان

زمان: 00:20:27
به اشتراک گذاری:
4
اپیزودهای این قصه
رادیو قبرستان
خلاصه:

بار اولی که آقای رلینکتون رو دیدم تازه چند روز بود که اولین دستگاه رادیویی خودم رو راه انداخته بودم . در قطار هشت و پانزده دقیقه با دوستم موری نشسته بودیم و میرفتیم نیویورک و برحسب اتفاق درمورد رادیو صحبت میکردیم .

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (22 votes, average: 4,00 out of 5)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *