

خاکستر و الماس
قهرمان داستان دانشجویی است به نام «ماسیک چمیکی» که در سرنوشت او، غمنامهی زندگی انسانهایی منعکس میگردد که در مبارزهی بیامان با اشغالگران فاشیست پیروز شدهاند، اما سرگشتهاند و راه به بیراهه دارند. او که یک عضو سابق نهضت مقاومت و فرمانبر گروه مخالف حکومت نوپا (سیبولسکی) است، دستور میگیرد تا دبیر حزب کمونیست را به قتل برساند و همین مسئله تبدیل به یک دوراهی اخلاقی برای او میشود.