جای دنج

نویسنده: ارنست همینگوی
زمان: 00:11:32
به اشتراک گذاری:
4.63
اپیزودهای این قصه
جای دنج
خلاصه:

این‌جا نور هست‌، ولی‌ مهم‌ این‌ است‌ كه‌ تمیز و دنج‌ باشد، موزیک هم‌ نباشد اشكالی‌ ندارد. موزیک را ولش‌. می‌توانی‌ باوقار كنار پیشخوان‌ بایستی‌، چون‌ كار دیگری‌ این‌وقت‌ شب‌ وجود ندارد. پس‌ او از چه‌ می‌ترسید؟ شاید هم‌ ترس‌ و وحشت‌ نبود، پوچی‌ بود، كه‌ او به‌ خوبی ‌می‌شناختش‌. همه‌اش‌ هیچ‌ و پوچ‌ بود و مردی‌ كه‌ هیچ‌ بود. فقط‌ همین‌ بود و روشنایی‌ همه آن‌ چیزی‌ بود كه‌ او احتیاج‌ داشت‌ و همین‌طور پاكیزگی‌ و نظم‌. بعضی‌ها در آن‌ زندگی‌ می‌كنند و هیچ‌وقت‌ هم‌ احساسش‌ نمی‌كنند، ولی‌ او می‌دانست‌ كه‌ همه‌اش‌ هیچ‌ و پوچ‌ بود و هیچ‌ اندر هیچ‌. ای‌ هیچ‌ ما كه‌ در هیچی‌، نام‌ تو هیچ‌ باد. هستی‌ تو هیچ‌ باد، اراده تو هیچ‌ اندر هیچ‌ باد. همان‌ گونه‌ كه‌ هیچ‌چیز هیچ‌ است‌. در این‌ هیچستان‌، هیچ‌ِ روزانه ما را به‌ ما عطا كن‌ و هیچ‌ِ ما را هیچ‌ مگردان‌. و آن‌گونه‌ كه‌ ما هیچ‌های‌ خود را هیچ‌ می‌كنیم‌ تو ما را در هیچستان‌ هیچ‌ مگردان‌ و از شر هیچی‌ در امان‌ نگه‌دار، و باز هیچ‌. درود بر هیچ‌، همه‌ هیچ‌، هیچی‌ كه‌با توست‌…

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (57 votes, average: 4,63 out of 5)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *