
محمود اسعدی
میزگرد داستان بیهودگی است. آدمهای بیهوده. جلسات بیهوده. حرفهای بیهوده. لقبهای بیهوده. افادههای بیهوده. و در نهایت دنیای بیهودگی.
آدمهایی که نمیدانند چه هستند ولی میخواهند به همه بفهمانند که مهم هستند. کلماتی را بهکار میبرند که خود معنی دقیق و زمان کاربرد آن را نمیدانند و فقط آنها را حفظ کردهاند و همینطور پشت سر هم کلمات قلمبه ردیف میکنند. همدیگر را استاد و پروفسور خطاب میکنند، بدون آنکه حتی بدانند برای استاد شدن باید چه مراحلی را پشت سر گذاشت. در جلساتی شرکت میکنند که موضوع آن را نمیدانند اما اصرار دارند در موردش صحبت کنند و معلومات نداشته خود را به رخ دیگران بکشند. و در نهایت نیز هیچ خروجی خاصی از کار آنها حاصل نمیشود.
در مورد میزگرد نمیتوان زیاد نوشت. چون به بیهودگی کشیده میشود. برای این که شدت بیهودگی در میزگرد گرد را دریابید قسمتی از آن را در ادامه بخوانید:
«آقای جیم: از عنایات شما بسیار متشکرم دوستان. در کتاب جمهور بحث مبسوطی پیرامون این موضوع وجود داره که واقعا اصولیست. یعنی محکم و جونداره.
ب: منظورتون اینه که خوندنیه؟!
ج: نه، نه… اصلا و ابدا منظور بنده به هیچ وجه این نبود. من خواهش میکنم به ظرایف بحث کاملا دقت بشه. بنده عرض کردم در این کتاب بخش قابل توجهی به این موضوع اختصاص داده شده یعنی میتوان گفت که یک فصل شایدم بیشتر…
الف: بنده تصور میکنم که در اینجا خَلط مبحث شده است. به نظر بنده اگر ما به عظمت تاریخ عنایت داشته باشیم، هیچ گاه دچار چنین مسائلی که به بینظمی فکری میانجامه نمیشیم. خب شما وقتی تاریخ میخونی با یه دنیای جدید آشنا میشی و …
ب: کاملا عجیب. شما اگر اون جوان ژولیده موی و پریشان گوی رو میدیدید متوجه عرض بنده میشدید. البته میتونم این صحنه رو توصیف کنم تا شما دریابید که زمانه چه زمانهایه!!! بله، وقتی بنده فهمیدم که او یک بیمار ایدزی نیست با او دست دادم. میدونید به من چی گفت؟!…»
میزگرد داستان بیهودگی است، اما شنیدن آن کاری بیهوده نیست. زیرا شما را با دنیای انسانهای بیهوده آشنا میکند. میزگرد را بشنوید.