تنهایی پُرهیاهو


بهومیل هرابال
«تنهایی پرهیاهو» یک عاشقانه است، عاشقانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای متفاوت از آنچه تا کنون شنیده‌‌‌‌‌‌‌‌‌اید یا خوانده‌‌‌‌‌‌‌‌‌اید. تنهایی پر هیاهو عاشقانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای درباره کتاب است.
داستان از همان ابتدا ذهن مخاطب را درگیر کاراکتر نویسنده می‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند. مگر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود این‌‌‌‌‌‌‌‌‌چنین بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌پروا در مورد سرنوشت کتاب در حکومت‌‌‌‌‌‌‌‌‌های دیکتاتوری نوشت و این‌‌‌‌‌‌‌‌‌گونه جسورانه به مقوله‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی سانسور در ادبیات پرداخت؟ هرابال به‌‌‌‌‌‌‌‌‌خوبی از عهده‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی این کار برمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌آید زیرا که او با تمام وجود سرنوشت هراسناک کتاب را در حکومت‌‌‌‌‌‌‌‌‌ استبدادی و کمونیستی چکسلواکی درک کرده است. هرابال اسیر دستگاه سانسور در کشورش بوده و تمام طول حیات ادبی‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش را با سانسور گذرانده است. اما او خستگی ناپذیر بود. دست‌‌‌‌‌‌‌‌‌نوشته‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایش را تکثیر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌کرد و به صورت زیرزمینی در کشورش منتشر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌کرد. ناگفته نماند که همین نوشته‌‌‌‌‌‌‌‌‌های زیرزمینی به سایر کشورهای اروپایی راه پیدا می‌‌‌‌‌‌‌‌‌کردند و هرابال در سرتاسر اروپا شناخته شده بود.
تنهایی پر هیاهو مونولوگی سرتاسر هراس است. هانتا که داستان از زاویه دید او روایت می‌شود در همان شروع داستان خودش را چنین معرفی می‌کند:
«سی و پنج سال است که در کار کاغذ باطله هستم و این «قصه عاشقانه» من است. سی و پنج سال است که دارم کتاب و کاغذ باطله خمیر می‌کنم و خود را چنان با کلمات عجین کرده‌ام که دیگر به هیات دانشنامه‌هایی درآمده‌ام که طی این سال‌ها سه تنی از آن‌ها را خمیر کرده‌ام. سبویی هستم پر از آب زندگانی و مردگانی، کافی است کمی به یک سو خم شوم تا از من سیل افکار زیبا جاری شود.»
هانتا شبانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌روز در حال پرس کردن کتاب‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاست و گاهی در میان انبوه کتاب‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، کتاب گران‌‌‌‌‌‌‌‌‌قیمتی پیدا می‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند و آن را به خانه-اش می‌‌‌‌‌‌‌‌‌برد. خانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش تبدیل به انباری از کتاب‌‌‌‌‌‌‌‌‌های گران‌‌‌‌‌‌‌‌‌قیمت شده است و گویی هر لحظه آواری از کتاب‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها بر سرش فرو می-ریزند و او را له کنندِ، همان‌‌‌‌‌‌‌‌‌گونه که مغزش زیر بار سنگینی مطالبی که خوانده، در حال متلاشی شدن است.
هرابال در این کتاب توانسته است تصویری سورئالیستی ایجاد کند. تصویری که حاصل تداخل شرایط شغلی هانتا و خواندن کتاب‌‌‌‌‌‌‌‌‌های فلسفی است. تصویری که به خوبی نمایانگر وضعیت اندوهبار انسان قرن بیستم است. انسانی که ناچار به یکی شدن با «وضعیت» است. بدون این‌‌‌‌‌‌‌‌‌که شکایتی داشته باشد، بلکه از آن لذت هم ببرد و جدا شدن از آن را موجب پوچی می‌داند. و برای ماندن در همین وضعیت دست به دامان مسیح هم می‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود.
بیهوده نیست که یهومیل هرابال را پدر سالار سروران ادبیات چک می‌‌‌‌‌‌‌‌‌نامند.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... امتیاز شما به این خبرقصه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *