دوچرخه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، عضله‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، سیگارها

ریموند کارور

ریموند کارور، نویسنده و شاعر آمریکایی، خود را معتاد به نوشتن داستان کوتاه می‌داند. او بهترین راه برای بیان افکارش را نوشتن داستان‌های کوتاه می‌دانست، زیرا به دلیل مشغله‌های متعدد، زمان کافی برای نوشتن ایده‌های طولانی نداشت. کارور به‌عنوان یک شاعر، به فواید داستان کوتاه و شعر که قابل خواندن در یک نشست هستند، اعتقاد داشت.
زندگی در طبقه متوسط به کارور درس‌های ارزشمندی آموخته که در نوشته‌هایش به‌کار برده است. سبک مینیمالیستی او که به واقع‌گرایی کثیف مشهور است، واقعیت‌های تلخ و سیاه زندگی طبقه متوسط و پایین را به شکلی ملموس بیان می‌کند.
داستان «دوچرخه‌ها، عضله‌ها، سیگارها» یکی از آثار ارزشمند کارور است. نثر ساده و روان این داستان به خوبی با مخاطب ارتباط برقرار کرده و او را تحت تأثیر قرار می‌دهد. فضای اولیه داستان ممکن است رخوت‌آلود به نظر برسد، اما با پیشرفت داستان، جذاب‌تر و قابل درک‌تر می‌شود و خواننده را تا پایان درگیر می‌کند.
در قسمتی از داستان، پسر به پدرش می‌گوید: «بابا؟ با این‌که شاید فکر کنی من دیوونه‌ام، ولی ای کاش وقتی بچه بودی، می‌شناختمت.» این جملات به خوبی عمق احساسات و گم‌گشتگی شخصیت‌ها را نشان می‌دهد.
ریموند کارور با داستان‌هایش، به بررسی زندگی و دغدغه‌های انسان‌های معمولی می‌پردازد و تاثیر عمیقی بر ادبیات معاصر دارد.، لطفاً در را باز بذار.
هامیلتون در را باز گذاشت، و بعد فكرى كرد و در را نیمه باز گذاشت…»

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... امتیاز شما به این خبرقصه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *