من مهدی آذر یزدی هستم


نویسنده: هادی حکیمیان
ناشر: نشر صاد


«من مهدی آذریزدی هستم»، داستانِ دو نوجوان به نام‌های حسینعلی و کوچک‌علی است که در دهه ۳۰ زندگی می‌کنند. آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها برای رساندن یک چمدان امانتی به همراه یکی از آشناهای‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان که راننده کامیون است راهی تهران می‌شوند. این دو نوجوان، طی حوادثی در تهران با مهدی آذر یزدی نویسنده کودک و نوجوان آشنا می‌شوند. آشنایی آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها با اتفاق‌های عجیبی همراه می‌شود تا جایی که به مجلس شورای ملی و کاخ سلطنتی شاه نیز می‌روند.
بخشی از کتاب چنین است: «پاسبان هیکل قلچماق و گنده‌ای داشت، طوری که با یک دست پس گردن من را گرفت و با دست دیگر پس گردن حسینعلی. بعد هم توی هوا بلندمان کرد و چنان فشار می‌داد که نگو و نپرس. راستش اول من گریه افتادم. این‌جور وقت‌ها حسینعلی پوست کلفت‌تر بود، طوری که تا آن روز گریه او را ندیده بودم اما همچین که جناب حائری‌زاده اسم زندان را آورد، حسینعلی هم بنا کرد به گریه‌کرد».

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... امتیاز شما به این خبرقصه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *