فارنهایت 451

نویسنده: ری بردبری
فیلم‌‌‌‌‌نامه: امیر نادری
کارگردان: رامین بحرانی
بازیگران: مایکل بی جوردن / مایکل شانون / سیندی کتس


می‌‌‌‌‌گویند «ری بردبری» فارنهایت 451 را در نُه روز و با ماشین تایپ‌های کرایه‌ای نوشته است. آیا او زمان نگارش کتاب می‌‌‌‌‌دانست که در سال 2018 دو ایرانی با اقتباس از داستان او فیلمی می‌‌‌‌‌سازند که ارزش دیدن ندارد؟!
کتاب‌‌‌‌‌ها باید بسوزند. فارغ از این که موضوع آن‌‌‌‌‌ها چیست یا نویسنده‌‌‌‌‌اش کیست، کتاب‌‌‌‌‌ها باید سوزانده شوند. این تمام چیزی است که بردبری در داستانش به آن پرداخته و آنچنان خوب نوشته است که با روح و روان انسان بازی می‌‌‌‌‌کند. اما چه می‌‌‌‌‌شود که امیر نادری فیلم‌‌‌‌‌نامه‌‌‌‌‌ای با اقتباس از فارنهایت 451 می‌‌‌‌‌نویسد و رامین بحرانی آن را می‌‌‌‌‌سازد؟ آن هم درست پنجاه سال بعد از آن‌‌‌‌‌که « فرانسیس تروفو»ی فرانسوی این فیلم را در نهایت درخشش و زیبایی ساخته است؟! آیا دو‌ هنرمند ایرانی خالق فیلم یعنی امیر نادری و رامین بحرانی مقصر هستند یا مشکل چیز دیگری است؟
ماجرای فیلم بعد از سی دقیقه شروع می‌‌‌‌‌شود. هیچ نوع شخصیت پردازی در این سی دقیقه شکل نگرفته است. شاهد هیچ صحنه‌‌‌‌‌ خارق-العاده‌‌‌‌‌ای در این سی دقیقه نیستیم. در حقیقت می‌‌‌‌‌توان بدون هیچ شکی فیلم را از دقیقه سی به بعد دید.
امیر نادری تصمیم داشته صرفا با استفاده از پی‌رنگ رمان، به فیلم‌نامه‌اش پر و بال دهد. مشکلات فیلم‌نامه از این نقطه آغاز شده و فیلم‌نامه‌ای که شاهدش هستیم، بیش از حد ساده به نظر می‌رسد. طوری که نمی‌توان به آن حتی برچسبِ اقتباس آزاد زد.
چرا همسر مانتنگ را در فیلم نمی‌بینیم؟ چرا شخصیت کلاریس با آنچه که در رمان گفته شده است فرق دارد. تنها تشابه کلاریس و مانتنگ در فیلم و رمان این است: کلاریس هم در رمان و هم در فیلم نیروی محرکه مانتنگ در جلب کردن نظرش به مطالعه کتاب‌های فیزیکی است.
در رمان بردبری تلویزیون یک کالای لوکس و تجملی محسوب می‌شد. در فیلم بحرانی دنیایی مدرن و پیشرفته را می‌‌‌‌‌بینیم. به نظر می‌‌‌‌‌رسد که او این کار را به عمد کرده است. بحرانی در مصاحبه‌های مختلف درباره این تغییر اساسی توضیح می‌دهد: «به خاطر لمس این معضل قرن حاضر که در آن پیشرفت اینترنت و تکنولوژی به حد اعلای خود رسیده است، بهتر بود دنیای رمان را به آینده‌ای پیشرفته تغییر دهیم.» بحرانی توانسته است فارنهایت ۴۵۱ را به شیوه نوین و به تئوری دلخواهش به تصویر بکشد. شیوه‌ای که شاید با در پیش گرفتن مسیری اشتباه، به قهقهرا رفت. او و تیمش برگ برنده‌ای در اختیار داشتند و می‌بایست از آن به نحو احسن استفاده می‌کردند. ولی اشتباه‌های متعدد بحرانی باعث شده است نه تنها فیلم در حد یک فاجعه باشد، بلکه در قیاس با رمان بردبری و بر خلاف فیلم تروفو، اثری بیگانه با برداشتی سطحی به نظر برسد.
فیلم بحرانی فقط دو نقطه‌‌‌‌‌ی قوت دارد: چند نمای باز و لانگ شات که به واسطه جلوه‌های ویژه کامپیوتری ساخته شده‌‌‌‌‌اند و پلان‌های متفاوتی از سوزاندن کتاب‌های مطرح. حرکتی بسیار خوب و سنجیده که توانسته جزو معدود المان‌های مثبت این اثر باشد.
رامین بحرانی نتوانسته از رمان فارنهایت ۴۵۱ اثری با استانداردهای معمولی تحویل مخاطب. شاید اگر با یک دید وسیع‌تر به سراغ تدوین این اثر پیش می‌رفت، فارنهایت ۴۵۱ قابل تحمل‌تر بود. در هر صورت ایده بسیار خوب و قابل تامل رمان در این فیلم سینمایی علمی – تخیلی به هدر رفته است.
فارنهایت ۴۵۱ از چیزی که بحرانی ساخته، بسیار پیچیده‌‌‌‌‌تر است. دنیای دیس‌توپیای این رمان تاریک‌تر از آن چیزی است که نادری نوشته است و بحرانی ساخته است.
اگر زمانی خواستید فارنهایت 451 را ببینید، ابتدا به سراغ کتاب بردبری بروید. آن را بخوانید یا بشنوید. سپس فیلم تروفو را ببینید. در نهایت اگر مایل بودید مقایسه‌‌‌‌‌ی به عمل آورید فیلم بحرانی را ببینید تا تفاوت‌‌‌‌‌ها را با تمام وجود خود حس کنید.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... امتیاز شما به این خبرقصه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *