کاربرد نمادین در

نویسنده: فریبا وفی
راوی: فریبا وفی
زمان: 00:13:00
به اشتراک گذاری:
4.8
اپیزودهای این قصه
کاربرد نمادین در
خلاصه:

شب سوم بعد از این‌­که صداها خوابید مدت زیادی به در نگاه کردم. در قدیمی و محکمی بود. نزدیک دستگیره­‌اش اندازه­‌ی چند جزیره لکه بود دستمالی برداشتم و در را برق انداختم. به­‌قدری حساس شده بودم که اگر مورچه ریزی هم از کناره­‌هایش رد می­‌شد متوجه می­‌شدم. از درزهایش صداهای مبهم شب و هوای سرد زمستان می‌­آمد تو. از نیمه شب گذشته بود و یکی تُک­ پا با صدای خش‌­خش نایلونی که در دستش بود بالا رفت. آخرین نفری بود که به خانه‌­اش می‌رفت. نمی‌­دانم تا کی به سکوت راه‌­پله گوش کردم. بعدش پتو را دورم پیچیدم و خودم را زیر آن خفه کردم.

جلسه­ آخری که پیش روانشناس رفتم، پرسید: اگه مدت زیادی از خونه بره دلت براش تنگ می­‌شه…

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (121 votes, average: 4,80 out of 5)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نظرات

خواننده قصه ، صدای یکنواخت و سریع و بدون هیچ بالا و پایینی … خسته کننده