کاش بوی سگ‌مُرده می‌داد

نویسنده: دلارام دلنواز
ناشر: انتشارات هیلا


پیش از این، کتاب «آدم‌های بدی که ما هستیم» به قلم جمعی از داستان‌نویسان جوان کشور توسط «نشر دف» منتشر شده که قصه دلارام دلنواز یکی از داستان‌های مندرج در آن است. مجموعه‌داستان «کاش بوی سگ‌مُرده می‌داد» دوازده داستان کوتاه را از این قصه‌نویس شامل می‌شود که عناوین‌شان به‌ترتیب عبارت است از:
شاید شانس با من یار شود، سکوی بازی، من به یک اسم هم دلخوشم، ریحان‌های توی باغچه، کاش بوی سگ‌مرده می‌داد، سلام بفرمائید، استیلا در بلوک۲E، خیرگی، دکلته بدقواره، عروسک مومی، قندشکن، ردِ پیوند.
در قسمتی از داستان «کاش بوی سگ‌مرده می‌داد» از این کتاب می‌خوانیم:
«پشت نیمکت‌های اول دبیرستان همه‌مان شوت می‌زدیم، چه برسد به فریده که همه فکر و ذکرش رژ لب و ریمل و فرمژه بود. منِ کور، عصاکش اصغریِ کورشده بودم. هرچه از درس‌ها می‌فهمیدم به او هم می‌فهماندم. سر امتحان کلاس عربی و ریاضی جدید به‌ش تقلب رساندم. برایش سیب و پرتقال و نارنگی فال‌فال‌شده می‌بردم. هرچه عطرش را بیشتر بو می‌کردم دلم بیشتر می‌خواست. عطرش را که بو می‌کردم بدنم شل می‌شد. آرام می‌شدم. یک جور لَختیِ خوب توی تنم جا می‌گرفت. انگار خون زیادی زیر پوستم جمع می‌شد.»

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... امتیاز شما به این خبرقصه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *