سوغات مرگ

نویسنده: بابک صفی خانی
زمان: 02:40:03
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
سوغات مرگ قسمت اول
سوغات مرگ قسمت دوم
سوغات مرگ قسمت سوم
سوغات مرگ قسمت چهارم
سوغات مرگ قسمت پنجم
سوغات مرگ قسمت ششم
سوغات مرگ قسمت هفتم
خلاصه:

«سهراب»، استاد دانشگاه، بیش از ۱۵ سال است که از ایران رفته و در اسکاتلند زندگی می‌کند. حالا خواهرزاده‌ی او -فرزانه- به او تلفن می‌زند و می‌گوید که پدرش حال خوشی ندارد و می‌خواهد قبل از مرگ، پسرش را ببییند…

سهراب با شنیدن این پیغام، به سرعت به ایران می‌آید و فرزانه به استقبالش می‌رود تا او را به خانه‌ پدری­اش ببرد. البته این نقشه‌­ای بیش نیست؛ برای این­که آن­ها سهراب را به ایران بکشانند. طبق این نقشه که فرزانه آن را طراحی کرده است، به سهراب گفته­اند که پدرش سرطان کبد دارد و کمتر از یک ماه دیگر زنده است. ولی سهراب به گفته‌های آن­ها مشکوک می‌شود و می‌گوید که هیچ دکتری به این صراحت زمان مرگ را به مریض اعلام نمی‌کند.

ازطرفی سهراب متوجه می‌شود که دوست قدیمی­اش -سعید-، چندسال پیش، به طرزی فجیع کشته شده و پرونده قتل او هنوز باز است، چون قاتل شناسایی نشده است و «محبوبه» -همسر سعید-، پس از چهارسال از مرگ همسرش، هنوز لباس سیاهش را درنیاورده است.

سهراب، سعید و «نادر»، سه دوست بودند که هر سه در جوانی خواستگار محبوبه بودند، اما محبوبه به خواستگاری سعید پاسخ مثبت داد. پس از این اتفاق، سهراب از ایران به اسکاتلند رفت و هرگز ازدواج نکرد.

نادر، دوست مشترک دیگرشان، در دیداری که با سهراب داشت، به سهراب گفت که پس از مرگ سعید، در قالب شخصی ناشناس، برای محبوبه کمک مالی می‌فرستد و حتی چند بار از محبوبه خواستگاری کرده که محبوبه پاسخ منفی داده است.

از طرفی، فرزانه معتقد است که محبوبه می‌داند قاتل سعید کیست، چون وقتی قاتل را نفرین می‌کند، از لحنش می‌توان فهمید که او قاتل را می‌شناسد…

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *