







«کاترین مورلند»، نوجوانی هفدهساله است که هنوز سرد و گرم روزگار را نچشیده است، اما خیالهای بلندبالایی در سر دارد. علاقه او به رمانهای گوتیک و تخیل بیقید و بندش، گاهی تفسیر و تحلیل کاترین را از واقعیت جهان مخدوش و منحرف میکند.
«نورثنگر ابی» خود نیز در شمار رمانهای گوتیک قرار دارد و «جین آستن» در آن با طنز منحصربهفرد خود به روایت داستان زندگی کاترین میپردازد؛ دختری سبکسر که نیتی خیر دارد و با همهچیز به دیدهی خوشبینی مینگرد، اما در طول داستان در موقعیتهای مختلفی قرار میگیرد که با عبور از آنها به درک بهتری از خود و جهان پیرامونش دست پیدا میکند.
خانواده «آلن»، از همسایگان ثروتمند کاترین، از او دعوت میکنند تا به شهر «باث» سفری داشته باشد و در جشنوارههای زمستانه رقص و تئاتر شرکت کند. این سفر پر فراز و نشیب اتفاقات گوناگونی را در طول داستان رقم میزند و دیری نمیگذرد که کاترین در آنجا با مرد جوانی بهنام هنری آشنا میشود. مردی که نقش مهم و تأییدکنندهای در ادامه رمان ایفا میکند. در همین حین است که علاقه بیاندازهی کاترین به رمانهای گوتیک و شخصیتهای تشنه به خون، او را بهسوی کشف رازی هولناک در محل اقامتش رهنمون میسازد. آیا پای جنایتی بزرگ در میان است؟