
۲۶ فوریه ۱۸۰۲ – ۲۲ مت ۱۸۸۵
بزانسون ـ فرانتش منته ـ فرانسه
رمان ها
بینوایان، گوژپشت نتردام، آخرین روزهای یک محکوم به اعدام، رنجبران دریا، کلود ولگرد، مردی که می خندد، نود و سه، ریبلاس، برگ های خزان، روح انسان، نغمات شفق، کتاب شعرها، شرقیها، هنر پدربزرگ بودن، بوـ گژارگال، هان دیسلند، کلود گدا
آثار آغاز نوجوانی
هخامنشی، پیرمرد گالز، غار سیکلوپ ها، کاکوس، درلیدی، سزار از روبیکون میگذرد، اینه دوکاسترو درامی به نثر در سه پرده که هوگو در پانزده سالگی آن را نوشته است.
شعرها
اغانی جدید، اغانی و قصاید ، شرقیها، برگهای خزان، نغمات شفق، صداهای درونی، پرتوها و سایهها، کیفرها، سیر و سیاحت، افسانه قرون، غزلیات کوچهها و بیشهها، سال مخوف، فن پدربزرگی، پاپ، شفقت عالی، ادیان و دین، خر، ریاح چهارگانه روح، عاقبت شیطان، مکنونات چنگ، خدا، سالهای شوم، دستهگل آخرین
نمایشنامه ها
کرامول، آمی روبسار، ارنانی، ماریون دلورم، شاه تفریح میکند، لوکرس بورژیا، ماری تودور، آنژلو، اسمرالدا، ریبلاس، توامان، بورگراوها، تورکه مادا، تئاتر در هوای آزاد
ویکتور هوگو با نام کامل «ویکتور ماری هوگو»، در تاریخ ۲۶ فوریه ۱۸۰۲ در فرانسه به دنیا آمد. دوران کودکی خود را در کشورهای متعددی گذراند و ابتدا در کالج نجیبزادگان در اسپانیا و سپس تحت نظر معلم خصوصی در فرانسه تحصیل کرد. ویکتور هوگو همچنین بخش عمدهی تحصیلات ابتدایی خود را در یک پانسیون خصوصی در فرانسه پشت سر گذاشت و در آنجا با آثار ادبی درخشانی آشنا شد که جرقههای اولیهی علاقهی او به ادبیات بودند.
پس از علاقه به اشعار «ویرژیل» – شاعر رومی -، ویکتور هوگو دریافت که بیش از هر چیز به سرایش شعر گرایش دارد. او نخستین کتاب شعر خود را با عنوان «قصیدهها و دیگر اشعار» در سال ۱۸۲۲، زمانی که تنها بیست سال داشت، منتشر کرد و چهار سال بعد، نخستین رمان خود را با عنوان «بو-ژارگال» انتشار داد.
هوگو در سال ۱۸۲۲ با دوست دوران کودکی خود که «آدل فوشه» نام داشت، ازدواج کرد. این زوج برای رسیدن بههم مسیر پرفرازونشیبی را پشت سر گذاشته بودند و مانند اغلب داستانهای رمانتیک ویکتور هوگو، برای رسیدن به یکدیگر با خانوادههایشان جنگیده بودند. ویکتور و آدل تا میانهی راه زندگی با عشق به یکدیگر پیش رفتند و صاحب پنج فرزند شدند، اما خیانت آدل فوشه با یکی از شاگردان ویکتور هوگو این رابطه را به پایان رساند، و ویکتور هوگو پس از این اتفاق با هنرپیشهی مشهور فرانسوی «ژولیت دوئه»، وارد رابطه شد.
ویکتور هوگو در طول زندگی خود صاحب پنج فرزند، سه پسر و دو دختر، شد که از این میان، دختر بزرگ او درحالیکه باردار بود و همراه همسرش به قایقسواری در رودخانهی سن میپرداختند، در یک سانحه در رودخانه غرق شد و از دنیا رفت.
سرانجام، ویکتور هوگو در ۲۲ می ۱۸۸۵ پس از یک دوره بیماری، در ۸۳ سالگی، در پاریس درگذشت. بیش از دو میلیون نفر در مراسم خاکسپاری ویکتور هوگو شرکت کردند.
نام ویکتور هوگو برای هر کس که ذرهای به جهان ادبیات علاقه داشته باشد آشناست و کتابهای او برای مخاطبان شناختهشده هستند. این مسئله انتخاب و معرفی تعدادی از کتابهای او به عنوان بهترین کتابهای ویکتور هوگو را با دشواری روبهرو میکند. با این حال، در ادامه به معرفی فهرستی از میان آثار شاخص او میپردازیم:
کتاب «آخرین روز یک محکوم به اعدام» یکی از محبوبترین کتابهای ویکتور هوگو است. این کتاب، همانطور که از اسمش پیداست، روایتی از آخرین روز زندگی یک فرد محکوم به اعدام را بازگو میکند. شخصیت اصلی این کتاب نه نامی دارد و نه مشخص است که چه جرمی مرتکب شده است. تنها میدانیم که او به مجازات اعدام با گیوتین محکوم شده و در تلاش است تا از مردم طلب عفو کند، اما مردم او را جانی میدانند و نمیخواهند او را ببخشند. پس از انتشار این کتاب در سال ۱۸۲۹، انتقادات فراوانی بر مجازات اعدام و جلوگیری از آن مطرح شد.
«گوژپشت نوتردام» میان آثار درخشان ویکتور هوگو از محبوبیت و شهرت بالایی برخوردار است. این کتاب که اتفاقات آن در پاریس قرن پانزدهم میلادی میگذرد، داستان عشق بین مردی به نام «کازیمودو» ـ که بدنی ناقصالخلقه اما قلبی مهربان دارد ـ و زنی زیبا به نام «اسمرالدا» را روایت میکند. ویکتور هوگو در این کتاب با مهارتی مثالزدنی مفاهیم عمیق انسانی مانند عدالت، عشق و بردباری را به مخاطب مینمایاند.
«کلود ولگرد» یکی دیگر از آثار شناختهشدهی ویکتور هوگو است. ویکتور هوگو در این کتاب، بیش از سایر آثارش، بر مفاهیم سیاسی تأکید میکند. این کتاب داستان کارگری باهوش و بااستعداد به نام کلود است که از جبر روزگار، برای سیر کردن خود و خانوادهاش تصمیم به دزدی میگیرد. اما آیا تنها مقصر این رفتار غیراخلاقی خود اوست یا فشار جامعه عامل اصلی دست زدن او به چنین عملی است؟ این پرسشی است که ویکتور هوگو در بطن داستان کتاب به دنبال یافتن پاسخ آن است.
«بینوایان» را شاید بتوانیم مطرحترین اثر ویکتور هوگو بدانیم. کتابی که ویکتور هوگو دربارهی آن گفته است: «من این کتاب را برای همهی آزادیخواهان جهان نوشتهام.» این کتاب در اصل روایت زندگی مردی به نام «ژان والژان» است که در فقر و تهیدستی زندگی میکند و سالهای زیادی را در زندان سپری کرده است. او حالا با کشیشی سخاوتمند و مهربان آشنا میشود که زندگیاش را تا حدودی دگرگون میکند. ژان والژان همچنین سرپرستی دختری به نام «کوزت» را بر عهده میگیرد و در طول داستان، حوادث متعددی برای ژان والژان و کوزت و سایر شخصیتها رخ میدهد. اما ویکتور هوگو در پس تمام این حوادث و چرخههای پیاپی عشق و نفرت، در تلاش است تا چهرهی واقعی فرانسه در قرن نوزدهم میلادی را به مخاطب نشان دهد.
آثار ویکتور هوگو پیش از آنکه روایت داستانهای فردی باشند، روایتهایی تاریخیاند. با مطالعهی آثار او میتوانیم دریابیم که مردم فرانسه در طول تاریخ در چه بافت و بستری میزیستند و ارزشها و رذیلتهای اخلاقیشان چه بود. ویکتور هوگو در آثارش تأکید زیادی بر مفاهیم انسانی دارد و در تلاش است تا بهشیوهای غیرمستقیم، مخاطب را با وجوهی از بخش ناهوشیار شخصیت خویش که تمایلی به دیدنشان ندارد، روبهرو کند.
حمایت ویکتور هوگو از محرومان جامعه و عقاید آزادیخواهانهی او در آثارش بهوضوح قابل مشاهده است و ویکتور هوگو به دلیل همین تمایلات، سالهای زیادی را در تبعید به سر برد، تبعیدی که نهتنها جلو او را برای نوشتن نگرفت، بلکه به او انگیزهی بیشتری برای نوشتن دربارهی انسانیت و آزادی بخشید.