گفت‌وگو در سیسیل

نویسنده: الیو ویتورینی
زمان: 01:40:59
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
گفت‌وگو در سیسیل قسمت اول
گفت‌وگو در سیسیل قسمت دوم
گفت‌وگو در سیسیل قسمت سوم
گفت‌وگو در سیسیل قسمت چهارم
گفت‌وگو در سیسیل قسمت پنجم
گفت‌وگو در سیسیل قسمت ششم
خلاصه:

«گفت­وگو در سیسیل»، ماجرای سفر چندروزه «سیلوسترو» به زادگاهش است. وقتی او پانزده‌ سال داشت، سیسیل را ترک کرده بود. او در زندگی‌اش احساس پوچی می‌کند، همه‌چیز برای او یکسان است و با آرامشی که در ناامیدی دارد، نسل بشر را از دست‌رفته می‌پندارد. ناگهان چشمش به دو پوستر می‌افتد؛ یکی از آن­ها روزنامه‌ای بود که کشتارهای جدید را جار می‌زد و دیگری اعلامیه‌ای از سازمان جلب سیاحان بود با این عنوان: «از سیسیل دیدن کنید.»

او یک لحظه خود را در دوراهی می‌یابد؛ یکی به سوی خانه و در انتزاع آن کشتارهای جنون‌آسا همچنان در آرامش و ناامیدی و دیگری به سوی سیسیل و کوه‌هایش؛ به سوی چیزی متفاوت از این آرامش و ناامیدی سنگین. در هر صورت انتخاب این یا آن راه برای او یکسان است، نسل بشر را در هر صورت از دست‌رفته می‌داند، ولی سفر خود را به سوی سیسیل آغاز می‌کند.

در بخشی از کتاب می­شنویم:

بعد از پانزده سال که مادرم را ندیده بودم، سفر خود را به جانب زادگاهم –سیسیل- آغاز کردم. در طول راه مردم فراوانی را دیدم. از بین آن همه، چهره و رفتار یک مرد «لومباردیایی» تأثیر فروانی بر من گذاشت. سر انجام به خانه مادرم رسیدم. با هم به آشپزخانه رفتیم و ناهار خوردیم و خاطراتی از گذشته را برای هم بازگو کردیم. او از راه تزریقات امرار معاش می­کرد. بعدازظهر با مادرم همراه شدم. او به چند خانه سرزد تا به بچه­ها آمپول بزند. من بیرون ایستادم و او به سراغ بقیه مریض­هایش رفت. من با مرد چاقو تیزکنی به نام «کالوجرو» همراه شدم. با او به نزد پیرمری به نام «ازکیله» رفتیم و با هم همراه شدیم تا در کافه­ای قهوه بخوریم. آن دو معتقد بودند که ما اهل رنج هستیم، نه برای خودمان بلکه برای دنیای اهانت دیده! ما قدم زنان نزدیک پارچه فروشی «فیریو» رسیدیم و ازکیله پیشنهاد کرد به او سری بزنیم و با هم به آنجا رفتیم.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *