سقوط در سکوت

زمان: 01:13:32
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
سقوط در سکوت قسمت اول
سقوط در سکوت قسمت دوم
سقوط در سکوت قسمت سوم
خلاصه:

«سقوط در سکوت»، داستان زندگی سرلشکر خلبان «جواد فکوری» است. مراحل مختلف زندگی ایشان از کودکی و دوران دبستان و دبیرستان، ورود به نیروی هوایی ارتش و خلبانی، سفر به آمریکا برای گذراندن دوره‌ خلبانی، بازگشت به ایران و شرکت در تحمیلی در این کتاب آمده است.

در بخشی از این کتاب می­شنویم:

وقتی خانم الهام وارد کلاس شد، بدون توجه به «برپا»ی دانش‌‌آموزان، به ساعت مچی‌‌اش نگاهی انداخت و رو به تخته‌‌ سفید ایستاد. ماژیک مشکی‌‌رنگی را به دست گرفت و با خط درشت نوشت: «ناگهان انفجار مهیبی در هواپیما رخ داد. صدای نامعلوم و هراسناک خلبان به گوش می‌‌رسید: هیچی نداریم؛ هیچی نداریم… و برج مراقبت شتابان و متعجب می‌‌پرسید: چطور هیچی نداری؟ چهارتا موتور داری!

هنوز دخترهای کلاس سوم کوکب، در حالت برپا و خیره به کار معلم­شان بودند! خانم الهام که تا آن روز هیچ‌‌‌وقت این‌‌‌قدر جدی نبود، همچنان ماژیک مشکی را روی تخت سفید می‌‌‌‌چرخاند:

صدا این‌بار نامفهوم‌‌تر بود: هیچی ندارم، به خدا هیچی ندارم. چراغ‌‌های باند رو روشن کنید! دارم سقوط… یک‌‌باره صدا و برق هواپیما قطع شد. سکوت بود و سکوت! هیچ‌‌کس در داخل آن هواپیمای سی ۱۳۰ و در آن تاریکی نمی‌‌دید که چگونه عقربه‌‌ها همگی به سمت صفر در حرکت بودند. هواپیما با سرنشینانش مثل یک تکه سنگ، بی‌‌هدف رو به پایین می‌‌آمد.

حالا دخترهای کلاس، یکی‌یکی، روی نیمکت‌‌هایشان ولو شدند تا بنشینند. خانم الهام وقتی آخرین جمله‌‌اش را در پایین تخته‌‌ نوشت و نقطه گذاشت، رو به کلاس برگشت و چندثانیه‌‌ای دانش‌‌آموزانش را از نظر گذراند.

هیچ چشمی نبود که به او زل نزده باشد. سکوت کلاس، لحظه‌‌ای با پریدن یک قمری از لبه‌‌ پنجره‌‌ی کلاس شکست و دوباره برگشت.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *