به دنبال فلک

تنظیم متن: غلامرضا قاسمیان
زمان: 02:05:44
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
به دنبال فلک قسمت اول
به دنبال فلک قسمت دوم
به دنبال فلک قسمت سوم
به دنبال فلک قسمت چهارم
به دنبال فلک قسمت پنجم
خلاصه:

در روزگاران دور مرد جوانی بود که دست به هر کاری می­زد با شکست روبه رو می­شد و انگار این گرفتاری تمامی نداشت. مرد بساطی از «خنزرپنزری» به راه انداخته بود و گمان می‌کرد وسایل ضروری مردم را می‌فروشد و شب دست از پا درازتر، به خانه‌ اش برمی‌گشت.

مرد جوان هر روز و هر شب به بخت بدش که به خواب رفته یا مثل درختی خشکیده، لعنت می­فرستاد. اما دست بر قضا در بازار مرد، با پیرمردی آشنا می­شود که به او می­گوید هر انسانی یک بوته بخت دارد که باید سبز باشد. البته بوته بخت بعضی از افراد مانند بوته بخت مرد جوان، خشک و زرد شده و در حال پلاسیدن است. پیرمرد انگشتری به مرد می­دهد تا بتواند به کمک انگشتری دنبال فلک برود و سراغ بوته بختش را بگیرد. پس مرد جوان راهی سفر دور و درازی می شود تا بوته بختش را پیدا کند و از این سرنوشت شوم خلاص شود. مرد در طول سفرش با اتفاقات جالبی مواجه می­شود.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *