داستان بر دار کردن حسنک وزیر

زمان: 01:00:30
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
داستان بر دار کردن حسنک وزیر قسمت اول
داستان بر دار کردن حسنک وزیر قسمت دوم
خلاصه:

فصلی خواهم نبشت در ابتدای این حالِ بر دار کردن این مرد، و پس به شرح قصه شد. امروز که من این قصه آغاز می کنم، در ذی الحجه سنه خمسین و اربعمائه، در فرّح روزگار سلطان معظّم، ابوشجاع فرخزاد بن ناصر دین الله، اَطالَ اللهُ بقائَه…
تاریخ بیهقی کتابی گران سنگ، با نثری ادبی و سلیس، در سی مجلد بود که چون گنجی عیان بخش‌هایی ژرف و دردناک از تاریخ حکومت غزنویان و عباسیان را دربرداشت. شوربختانه اکنون فقط شش جلد از آن کشف و بازنویسی شده است.
در بخشی از این داستان می¬شنویم:
و دیگر که بو نصر مردی بود عاقبت‌نگر، در روزگار امیر محمود، رضی اللّه عنه، بی آنکه مخدوم‌ خود را خیانتی کرد، دل این سلطان مسعود را، رحمة اللّه علیه، نگاه داشت بهمه چیزها، که دانست تخت ملک پس از پدر وی را خواهد بود. و حال حسنک دیگر بود، که بر هوای امیر محمد و نگاهداشت دل و فرمان محمود این خداوندزاده را بیازرد و چیزها کرد و گفت که اکفاء آن را احتمال نکنند تا بپادشاه چه رسد، همچنان که جعفر برمکی‌ و این طبقه وزیری کردند بروزگار هرون الرشید و عاقبت کار ایشان همان بود که از آن این وزیر آمد. و چاکران و بندگان را زبان نگاه باید داشت با خداوندان، که محال‌ است روباهان را با شیران چخیدن‌. و بو سهل با جاه و نعمت و مردمش در جنب‌ امیر حسنک یک قطره آب بود از رودی -فضل جای دیگر نشیند- اما چون تعدی¬ها رفت از وی که پیش ازین در تاریخ بیاورده‌ام -یکی آن بود که عبدوس را گفت: «امیرت را بگوی که من آنچه کنم بفرمان خداوند خود میکنم، اگر وقتی تخت ملک بتو رسد، حسنک را بر دار باید کرد»- لاجرم چون سلطان پادشاه شد، این مرد بر مرکب چوبین‌ نشست. و بو سهل و غیر بو سهل درین کیستند؟ که حسنک عاقبت تهور و تعدی خود کشید.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *