سردار رومی و قاصد خلیفه عباسی برای انجام ماموریت خاص که دستگیری و کشتار مسلمانان و شیعیان کشور رم است، به رم می آیند.
قاصد با توطئه‌ای به شناسایی مسلمانان رم می‌پردازد و یکی از آنها «جرجیس» آهنگر و پسرش «هامان» است، هم‌رزمان سردار رومی که بیشتر شیفته‌ سکه‌های خلیفه عباسی است، از قاصد عباسی و نقشه‌های او عقب می‌ماند. جرجیس آهنگر که سعی می‌کند پسر جوانش هامان را هوشیار کند، مدام با پرخاشگویی او روبه رو می‌شود.
خبر آمدن قاصد، همه رم را پر می کند و باعث آشوب در رم می شود. جرجیس، هامان را از رم فراری می‌دهد و خودش به همراه مسلمانان دیگری که قاصد شناسایی کرده است کشته می شود. هامان در بیابان گم می شود و با کاروانی که به سوی ایران می‌رود آشنا می‌شود و با دختر ساربان سنجری ازدواج می‌کند.