اینشتین و شاعر

نویسنده: ویلیام هرمان
زمان: 01:45:02
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
اینشتین و شاعر قسمت اول
اینشتین و شاعر قسمت دوم
اینشتین و شاعر قسمت سوم
اینشتین و شاعر قسمت چهارم
اینشتین و شاعر قسمت پنجم
اینشتین و شاعر قسمت ششم
خلاصه:

«ویلیام هرمان» در مارس ۱۹۳۰ میلادی موفق شد تا با «آلبرت انیشتین»، بزرگ‌مرد آلمانی که نیازی به معرفی او نیست، دیدار کند. پروفسور هرمان با انیشتین قبل از جنگ جهانی دوم در آلمان مصاحبه کرد. آن‌ها ماهیت انسان کیهانی را کاوش کردند، اما غالبا درباره وحشت «هولوکاست» و پیامدهای بمب اتمی بحث می‌کردند. این مکالمات بین هرمان و انیشتین برای اولین بار در کتاب «انیشتین و شاعر: در جستجوی انسان کیهان» منتشر شد.
انیشتین و پروفسور هرمان هدف و دیدگاه هیتلر را خیلی خوب می‌دانستند، این‌که او پیروان را در خط آهنین و شیطان سرشت نهاد. انیشتین که مایل به تسلیم شدن در برابر نازیسم نبود، به آمریکا گریخت و در آن جا به بررسی ماهیت انسان و پتانسیل‌هایی پرداخت که برای دستیابی به قله‌هایی جدید در نهاد هر فرد وجود دارد.
پروفسور هرمان با تمرکز بر روابط نزدیک سی و جهار ساله با انیشتین، این کتاب جذاب را با توصیف نذر خود در جبهه نبرد «وردون» آغاز می‌کند: «خدا، مرا نجات بده و من تا زمانی که زندگی می‌کنم خدمت شما خواهم بود.» پروفسور هرمان عضو اتحادیه حقوق بشر، باشگاه بین المللی الکساندر فون هومبولت و سایر سازمان‌های صلح، آلبرت انیشتین شد.
انیشتین همسری دلسوز داشت که او را به علاوه شوهرش مانند فرزند خود می‌دید. چنان¬که در بسیاری از مواقع مثل یک کودک مجبور به مراقبت از او می‌شد. در سال‌های کودکی آلبرت وقتی در مهمانی بود، مادرش می‌گفت: من ایمان دارم که آلبرت مشهور خواهد شد؛ با این حرف، آلبرت مضحکه بچه‌های فامیل شد که اعتقاد داشتند آن تعریف مادرش فقط پرچانگی زنانه بود. انیشتین همچنین تواضع خاصی داشت، در هنگامی که ویلیام هرمان در هیجان اولین ملاقات با او بود، بی‌مقدمه پرسید: چطور شد که نابغه شد‌ه‌اید؟ او در حالی که دست‌های خود را با کف‌های روبه بالا پیش می‌آورد حیرت زده از ویلیام پرسید: چه کسی می‌گوید که من نابغه‌ام؟
در کتاب انیشتین و شاعر، چهار گفتگوی گران‌بار و مفید آمیخته با نظریه‌های نسبیت انیشتین، نکات علمی و فیزیکی، صلح و تلاش‌های افرادی مانند ویلیام هرمان و دیگر افراد جای دارد.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *