ام سعد

نویسنده: غسان کنفانی
زمان: 00:24:19
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
ام سعد قسمت اول
ام سعد قسمت دوم
خلاصه:

«ام سعد»، زنی که سالیان دراز با خانواده‌ام در «غبسیه» زندگی کرده و از آن پس نیز در اردوگاه‌های وحشت سالیان بسیاری را زیسته است. هم‌چنان هرروز سه‌شنبه به خانه ما می‌آید، به من مثل فرزندش نگاه می‌کند و قصه رنجوری، بدبختی و شادی‌اش را برایم تعریف می‌کند اما هرگز شکایت نمی‌کند. به گمانم آن بانوی چهل‌ساله، از سنگ نیرومندتر و از صبر، صبورتر است. زندگانی خود را ده‌برابر دیگران در رنج و کار می‌گذراند تا برای خود و فرزندانش لقمه‌ای پاک به دست آورد. سال‌ها است که او را می‌شناسم. در گذر روزگاران، تنها کسی است که هرگز از او بی‌نیاز نمی‌شوم آن‌گاه که بر درمی‌کوبد و وسایل فقیرانه‌اش را در کنار درگاه می‌گذارد، در سرم بوی اردوگاه‌ها با بدبختی‌ها و پایداری‌های ریشه‌دارشان، با بیچارگی‌ها و آرزوهای‌شان افشانده می‌شود؛ و طعم تلخکامی سال‌ها و سال‌ها را که تا حد سرگیجه و دوار چشیدم، بازمی‌گرداند. آخرین سه‌شنبه، مثل همیشه آمد، وسایل فقیرانه‌اش را گذاشت و رو به من گفت: پسرعموجان، می‌خواهم چیزی به تو بگویم، سعد رفت، او به خدایان پیوست. و آنگاه از آرزوها و خواسته‌های خود گفت.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *