هیولای پنهان

نویسنده: امیرحسین نجفی
زمان: 01:40:30
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
هیولای پنهان قسمت اول
هیولای پنهان قسمت دوم
هیولای پنهان قسمت سوم
هیولای پنهان قسمت چهارم
هیولای پنهان قسمت پنجم
خلاصه:

«صمصام عظیمی» صاحب ورشکسته کارخانه مواد غذایی است. او کارخانه را تعطیل و همه کارکنانش به جز «جلال» را اخراج می‌کند. صمصام به طور اتفاقی با دوست دیرین و تاجرش «کامیار راهی» برخورد می‌کند. کامیار قول نجات کارخانه را به او می‌دهد.
پس از تعطیلی کارخانه و خانه‌نشینی «صمصام عظیمی»، مشاجره‌های او با همسرش «شکوه» بیشتر می‌شود. صمصام از خانه بیرون می‌رود و در پرسه‌زدن‌هایش در خیابان با دوست قدیمی‌اش که تاجری بنام است، برخورد می‌کند.
کامیار راهی در بازدیدی که از کارخانه دارد، مواد انبارشده بی‌استفاده را با خودش می‌برد و صمصام هم مجبور می‌شود زمین و آهن آلات کارخانه‌اش را بفروشد. به این ترتیب «جلال» هم آواره می‌شود.
جلال با کمک دوست قهوه چی‌اش «رحمت»، اتاقی کرایه می‌کند. او در آن اتاق و در تنهایی دچار توهم می‌شود: زنی خیالی به اسم «رویا» را برای خودش تصور می‌کند.
مدتی می‌گذرد و جلال حتی کمک دیگران را نمی‌پذیرد و غرورش را زیر پا نمی‌گذارد. از طرف دیگر، رحمت هم قهوه خانه‌اش را می‌فروشد و به شهر دیگری کوچ می‌کند. حالا جلال که دیگر کاملا تنها و بی‌پول شده، به هر دری می‌زند، اما کاری برایش جور نمی‌شود. او ناامید و بیچاره، به فکر دزدی می‌افتد و این کار را عملی می‌کند.
کامیار راهی با عظیمی تماس می‌گیرد و خبرهای نسبتاً خوبی به او می‌دهد. صمصام براثر شوک، راهی بیمارستان می‌شود. ده روز بعد، شکوه به خانه جلال می‌آید و او را با خودش به دیدن صمصام، شوهرش می‌برد. همان شب، مادر و پسری که حرفه آن‌‌‌‌‌‌ها دزدی است و از قبل در تعقیب جلال بودند، به خانه صمصام دستبرد می‌زنند. جلال هم سرِ موقع از راه می‌رسد و مچ آن‌‌‌‌‌‌ها را می‌گیرد.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *