سپیدار مدرسه ما

زمان: 00:25:55
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
سپیدار مدرسه ما قسمت اول
سپیدار مدرسه ما قسمت دوم
خلاصه:

سپیدار بزرگ مدرسه درست روبه‌روی کلاس ما بود. تماشای اون، به‌ویژه در فصل بهار بسیار لذت‌بخش بود. اما یک روز اتفاق عجیبی افتاد….
صبح زود راهی مدرسه شدم و وقتی به مدرسه رسیدم، «سعید» و «غلام» رو دیدم که پای سپیدار ایستاده و بهش خیره شده بودن. اونا گفتن که شاید دیگه نتونن اونو ببینن و این‌‌‌‌‌‌که قراره این درخت رو قطع کنن. حسابی به هم ریختم. اونا گفتن که آقای مدیر، آقایی رو همراه خودش به اینجا آورده و درباره‌ قطع کردن اون درخت با هم حرف زدن و این‌‌‌‌‌‌که قراره اینجا تبدیل به زمین والیبال بزرگی برای بچه‌ها بشه.
عمر اون درخت از عمر مدرسه بیشتر بود و من با مرور این فکرها ناراحت‌تر می‌شدم. باید کاری می‌کردم؛ پس نامه‌ای برای آقای مدیر نوشتم….

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *