سرنوشت بچه شمرون

نویسنده: محمدرضا باقری
زمان: 01:40:54
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
سرنوشت بچه شمرون قسمت اول
سرنوشت بچه شمرون قسمت دوم
سرنوشت بچه شمرون قسمت سوم
سرنوشت بچه شمرون قسمت چهارم
سرنوشت بچه شمرون قسمت پنجم
سرنوشت بچه شمرون قسمت ششم
خلاصه:

«مهربان نیکدل» بعد از مرگ پدرش درس را رها می‌کند. او رفته رفته به یکی از آرایشگرهای خوب تهران تبدیل و کار و بارش سکه می‌شود. حالا همه دوستانی که رهایش کرده بودند، یکی یکی دور و برش را پر می‌کنند.
در همان آغاز کار یکی از معلم‌های دبستان که خیلی او را می‌آزرد، به محل کارش می‌آید و از او می‌خواهد که برای گرفتن وام، ضامنش بشود. مهربان نیکدل با این که از دست او ناراحت بود، اما مردانگی می‌کند و ضامن او می‌شود. وقتی از بانک بیرون می‌آید، خودش را سرزنش می‌کند که چرا این کار را برای او انجام داده است. در همین هنگام ناگهان دستی به شانه‌اش می‌خورد و یکی از دوستان دوران بچگی‌ و مدرسه‌اش «اسفندیاری» را که حالا پزشک شده است، می‌بیند. دو دوست با هم خوش و بشی می‌کنند و به طرف ارایشگاه به راه می افتند.
روزی دکتر اسفندیاری از او می خواهد که هرچه زودتر به خانه پدرش «اسفندیاری بزرگ» برود؛ چراکه می‌خواهد موهایش را اصلاح کند. مهربان بلافاصله به خانه اسفندیاری می‌رود و در حین پیرایش موهای سر او، حرف‌هایش را هم می‌شنود.
آقای اسفندیاری از او می‌پرسد: آیا زن گرفته‌ای یا نه؟ این در حالی است که دختر آقای اسفندیاری «شوکت» وقتی در را باز کرد، مهربان او را دید و پسندید.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *