موش آهن‌خور

اقتباس متن: مهدی آذریزدی
زمان: 00:13:25
به اشتراک گذاری:
2
اپیزودهای این قصه
موش آهن‌خور
خلاصه:

روزی تاجری کم‌‌‌‌‌‌‌‌‌پول می‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواست به سفر برود. او از ترس دزدان مقداری از سرمایه خود را در وطنش جا گذاشت.
او صد من آهن خرید و آن را پیش یکی از دوستانش گذاشت. چون فکر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌کرد به آهن هیچ ضرری نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسد. همچنین از خوبی دوست خود هم اطمینان داشت.
تاجر به سفر رفت و تا یک سال برنگشت. وقتی برگشت جنس‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایش مشتری نداشت برای همین فکر کرد که اول آهن ها را بفروشد. پیش دوستش رفت تا آهن ها را برگرداند…
این داستان آموزنده از «کلیله و دمنه» توسط «مهدی آذر یزدی» ساده نویسی شده و برای کودکان سال آخر دبستان مناسب است.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (1 votes, average: 2,00 out of 5)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *