«دختر آتش‌ساز» داستانی کوتاه است که در خاوردور اتفاق می‌افتد. ماجرا درباره دختر یکی از درباریان امپراتور است. «لی‌لا» آرزو دارد مانند پدرش آتش‌ساز دربار شود.
«دختر آتش‌‌‌ساز» بخشی از داستان زندگی «لی‌لا» است. دختری با پدری آتش‌ساز که تصمیم می‌گیرد مانند پدرش آتش‌ساز مهمی شود؛ اما وقتی موضوع را با پدرش مطرح می‌کند، او دست‌‌پاچه و عصبانی می‌شود و سعی می‌کند لی‌لا را از این کار منصرف کند. از نظر پدر آتش‌سازی شغل خوبی برای دختران نیست. اما لی‌لا دست‌بردار نیست؛ بنابراین با کمک دوستش، «چولاک»، کمی از رازهای پدر را می‌فهمد. متوجه می‌شود برای آتش‌ساز شدن باید به سرزمینی دور، در دل کوهستان «رازوانی» سفر کند و در دل غاری نزد غول آتش برود تا به گوگرد سلطنتی برسد. لی‌لا از دست پدر عصبانی است. برای همین بدون این‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌که چیزی به او بگوید، راهی می‌شود و از خودش فقط یک نامه باقی می‌گذارد.
در طول سفر چولاک به کمکش می‌آید. پسرکی که از فیل سفید پادشاه یعنی «هملت» نگهداری و مراقبت می‌کند. هملت کمی عجیب است و حرف هم می‌زند!