اوستا علی نجار

تنظیم متن: سعید اسلام زاده
زمان: 00:15:40
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
اوستا علی نجار
خلاصه:

در روزگاران قدیم تاجری زندگی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کرد که هفت کوزه طلا در زیرزمین خانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش داشت اما خسیس بود و از پول‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایش استفاده نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کرد.
همسر تاجر از دست او خسته شده بود. روزی تاجر برای خرید به بازار رفت. اما پول کافی همراهش نداشت.
برای همین به زیرزمین خانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش رفت تا از کوزه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایش سکه بردارد. به اولین کوزه دست زد صدایی گفت: دست نزن! این پول مال اوستا علی نجار است.
تاجر دست به هر کوزه که می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زد همین صدا را می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شنید. برای همین از خرید کردن پشیمان شد. بعد رفت و یک کنده بزرگ چنار خرید همه پول‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایش را در آن ریخت، دو سر کنده را با قیر پوشاند و کنده را قل داد و به دریا انداخت تا پول ها به اوستا علی نجار نرسد .

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نظرات

فاطمه فهیمی گفت:

بینظیر