همکاری موش و زاغ و آهو و سنگ پشت

نویسنده: نصرالله منشی
زمان: 00:21:21
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
همکاری موش و زاغ و آهو و سنگ پشت
خلاصه:

روزی زاغ سیاه در حال پرواز به صحرای زیبایی رسید و بر شاخه درختی نشست. اما شکارچی را دید و ترسید اما بعد با خود گفت تا حیوانات دیگر هستند کسی کاری به زاغ ندارد.
صیاد به زاغ نگاه هم نکرد. دامش را پهن کرد و خود در کناری خوابید.
دسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای کبوتر شادی کنان از راه رسیدند. رئیس کبوترها که حلقه سفیدی بر گردنش بود به آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها گفت: صبر کنید ممکن است که خطری ما را تهدید کند.
اما کبوتران گوش نکردند و به دام افتادند. کبوترها ترسیدند و هر کدام برای نجات خود تلاش می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کردند اما طوقی از راه رسید و گفت: این طوری نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. باید همه با هم فکری کنیم …
این داستان برای کودکان سال‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های ابتدایی دبستان مناسب است.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *