ملک جمشید

نویسنده: عباس شادروان
زمان: 02:42:05
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
ملک جمشید قسمت اول
ملک جمشید قسمت دوم
ملک جمشید قسمت سوم
ملک جمشید قسمت چهارم
ملک جمشید قسمت پنجم
ملک جمشید قسمت ششم
ملک جمشید قسمت هفتم
خلاصه:

«جمشید» درپی آهویی تاخت و از سپاه جدا ماند. او در بیابان‌ها رنج‌ها برد تا به دروازه شهری رسید؛ در همان دم، تیر عشق ماه عالم‌گیر بر قلبش نشست و وارد شهر شد.
جمشید که خسته و گرسنه بود، وقتی وارد شهر شد به حمامی رفت و خود را آراست؛ اما چیزی برای خوردن نیافت، تا این‌‌که «رستم‌خان»، چهارسوق‌دار بزرگ، نانی به او داد و مهر جمشید به دلش نشست و او را فرزندخوانده خود کرد و به منزل برد.
جمشید در حسرت یاری که هنگام ورود به شهر عاشق او شده بود، می‌سوخت. رستم‌خان این را دریافت و به او قول داد فردا دیدارشان را تدارک ببیند.
صبح فردا، جمشید و رستم‌خان به چهارسوق رفتند و فراشی پیامی از آمدن ملکه آفاق داد. ماه عالم‌گیر که با رستم‌خان درباره تازه‌واردها صحبت می‌کرد، چشمش به جمشید افتاد و از حال رفت.
ملکه بعد از آن‌‌که حالش بهتر شد، ندیمه‌اش را فرستاد تا پنهانی ملک جمشید را به سرایش بیاورد. همان‌دم که جمشید آماده‌ رفتن و پیوستن به ملکه بود، رستم‌خان سررسید و او را از رفتن بازداشت و او را به باغ سحرآمیز و حمام بلور برد و سپس موضوع در طلسم بودن «ملک فریدون»، برادر ماه عالم‌گیر، را برایش گفت.
** «نقیب‌‌الممالک» لقب «محمد علی» از نقالان عصر «ناصرالدین شاه» است. شاه قاجار او را برای نقل قصه و داستان گویی برگزید، و وظیفه‌‌ای بر او معین ساخت تا هنگام استراحت بعد از ناهار و شب‌‌ها پیش از خواب به داستان گویی -گاهی همراه با نواخته شدن کمانچه- بپردازد. ناصرالدین شاه بعد ا او را ملقب به نقیب الممالک نمود. قصه‌‌های مشهور «امیر ارسلان»، «ملک جمشید» و «زرین ملک» از جمله داستان‌‌هایی بوده است که او در خلال این داستان‌‌گویی‌‌ها برای شاه قجر می‌‌گفته است.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *