محرمانه مستقیم؛ آنچه جوانان نباید بخوانند

راوی: محمد نظری
زمان: 05:56:15
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
محرمانه مستقیم؛ آنچه جوانان نباید بخوانند قسمت اول
محرمانه مستقیم؛ آنچه جوانان نباید بخوانند قسمت دوم
محرمانه مستقیم؛ آنچه جوانان نباید بخوانند قسمت سوم
محرمانه مستقیم؛ آنچه جوانان نباید بخوانند قسمت چهارم
محرمانه مستقیم؛ آنچه جوانان نباید بخوانند قسمت پنجم
محرمانه مستقیم؛ آنچه جوانان نباید بخوانند قسمت ششم
محرمانه مستقیم؛ آنچه جوانان نباید بخوانند قسمت هفتم
محرمانه مستقیم؛ آنچه جوانان نباید بخوانند قسمت هشتم
محرمانه مستقیم؛ آنچه جوانان نباید بخوانند قسمت نهم
خلاصه:

«محرمانه، مستقیم؛ آنچه جوانان نباید بخوانند!» یادداشت‌های صمیمانه‌ای است از «اسماعیل شفیعی سروستانی» که برای جوانان از تجربه‌های ارزشمند زندگی خود گفته‌ است.
گاهی دست‌یافتن به تجربه‌های تلخ و شیرین به قیمت پایان‌یافتن جوانی تمام می‌شود. درباره‌ ماجرای نگارش این کتاب در مقدمه‌ آن آمده‌ است:
«بیست‌واندی سال پیش از این، در یک حرکت ابتکاری، انتشارات سروش از برخی اهالی قلم خواسته بود تا با نگارش مطلبی با عنوان «نامه‌ای به دخترم» در انتشار مجموعه‌ای با همین عنوان او را یاری دهند. اسماعیل شفیعی سروستانی، یکی از همین اهالی بود که مطلبی را قلمی کرد و در آن مجموعه چاپ و منتشر شد. باخبر بودیم که پس از آن، ایشان قلم را زمین نگذاشته و یادداشت‌هایی را با همان رویکرد نوشته‌است. به سراغ‌‌‌‌‌‌‌شان رفتیم و از ایشان خواستیم تا آن مجموعه را از لابه‌لای پوشه‌ها و قفسه کتاب‌هایش درآورده و برای انتشار دوباره در اختیار ما بگذارد. درخواست قبول شد، اگرچه دوست‌داشتیم پس از این همه سال دوباره دستی در این یادداشت‌ها وارد کنند، اما به ما گفتند اگر در این یادداشت‌ها دست ببرم، چه بسا که هیچ وقت از زیر دستم خارج نشود. این اثر را به تمام جوانانی پیشنهاد می‌کنیم که پر از اندیشه‌ی کمال‌اند.»
در بخشی از این کتاب گویا می‌‌‌‌‌‌‌شنویم:
دوستی داشتم که از دوران جوانی همه‌ همت و وقت خود را صرف بررسی موضوعاتی کرده بود که گمان می‌کرد می‌تواند از طریق آن‌‌‌‌‌‌‌ها، مشکلات بسیاری را از سر راه تربیت کودکان و نوجوانان بردارد. بدون اغراق، همه‌ دوران جوانی تا میان‌سالی را صرف این کار کرده بود و از آنجایی که گمان می‌کرد با جلب نظر برخی مقامات از وزیر و وکیل گرفته تا کارمند و کارشناس وزارت‌‌خانه‌ها و سازمان‌های مهمّ فرهنگی، می‌تواند راهی برای حل موضوع و اصلاح‌‌گری پیدا کند، به سراغ همه‌ آن‌‌‌‌‌‌‌ها رفته بود و طرح و برنامه‌ خود را ارائه کرده بود. دست آخر، وقتی از همه ناامید شد، تصمیم گرفت، خودش دست به کار شود، سرمایه‌ای کسب کند و از درآمد به‌دست‌‌آمده، آن موضوع را به سامان برساند.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *