مرد هیزم شکن و مار سفید

تنظیم متن: سعید اسلام زاده
زمان: 00:40:13
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
مرد هیزم شکن و مار سفید قسمت اول
مرد هیزم شکن و مار سفید قسمت دوم
مرد هیزم شکن و مار سفید قسمت سوم
خلاصه:

پیرمرد هیزم شکنی با سه دخترش در نزدیکی جنگلی زندگی می‌‌‌‌‌‌‌کرد.
یک روز که مرد برای جمع کردن هیزم به جنگل رفته بود صدای عجیبی شنید. با تعجب به سوی صدای رفت.
دید که مار سیاهی مار سفیدی را آزار می‌‌‌‌‌‌‌داد. چوبی برداشت و مار سیاه را دور کرد. هر دو مار از آنجا دور شدند.
پیرمرد مقداری از هیزم‌‌‌‌‌‌‌ها را برد و مقدار دیگری را برداشت. اما دید هنوز سنگین است. باز هم از هیزم-ها کم کرد ولی باز هم سنگین بود.
رو به هیزم‌‌‌‌‌‌‌ها کرد و گفت: بگو ببینم تو دیو هستی یا جن؟

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *