آواز خروس

تنظیم متن: سعید اسلام زاده
زمان: 00:13:04
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
آواز خروس
خلاصه:

روزی خروسی بازیگوش هنگام بازی خاری به پایش فرو رفت و هرچه تلاش کرد نتوانست خار را بیرون بیاورد.
خروس رفت و رفت تا به پیرزنی رسید که کنار تنورش نشسته بود تا نان بپزد اما هیزم نداشت.
خروس به پیرزن گفت بیا خار پای مرا دربیار و با آن برای تنورت آتش درست کن.
پیرزن هم خار را درآورد و با آن آتش درست کرد و نان پخت.
وقتی نان ها آماده شدند، خروس به پیرزن گفت حالا خار مرا پس بده وگرنه از این طرف می‌‌‌‌‌‌‌پرم، از آن طرف می‌‌‌‌‌‌‌پرم نانت را می‌‌‌‌‌‌‌برم. پیرزن گفت: اگر از این چوب سیاه نمی‌‌‌‌‌‌‌ترسی بیا نان مرا ببر.

 

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *