چوپان و الاغ

زمان: 00:15:06
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
چوپان و الاغ
خلاصه:

چوپانی بود که بیست گوسفند را از پدرش به ارث برده بود اما او دلش می‌‌‌‌‌‌‌‌خواست به شهر برود.
او در خیال فرومی رفت و فکر می‌‌‌‌‌‌‌‌کرد. با خودش می‌‌‌‌‌‌‌‌گفت: کاش من هم ثروتمند بودم و درشهر زندگی می‌‌‌‌‌‌‌‌کردم.
چوپان جوان سخت کار می‌‌‌‌‌‌‌‌کرد تا بتواند کره و ماست و پنیر را با قیمت خوب در شهر بفروشد.
او روزها پس از چرای گوسفندان نی می‌‌‌‌‌‌‌‌زد و گوسفندان می‌‌‌‌‌‌‌‌فهمیدند که وقت چرا تمام شده است.
روزها می‌‌‌‌‌‌‌‌گذشتند و چوپان جوان تمام تلاشش را می‌‌‌‌‌‌‌‌کرد تا ثروتمند شود به شهر برود و مثل پادشاه زندگی کند.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *