شاهنامه فردوسی / جلد هجده / پادشاهی کیخسرو

زمان: 0:58:47
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
شاهنامه فردوسی / جلد هجده / پادشاهی کیخسرو قسمت اول
شاهنامه فردوسی / جلد هجده / پادشاهی کیخسرو قسمت دوم
شاهنامه فردوسی / جلد هجده / پادشاهی کیخسرو قسمت سوم
شاهنامه فردوسی / جلد هجده / پادشاهی کیخسرو قسمت چهارم
شاهنامه فردوسی / جلد هجده / پادشاهی کیخسرو قسمت پنجم
شاهنامه فردوسی / جلد هجده / پادشاهی کیخسرو قسمت ششم
شاهنامه فردوسی / جلد هجده / پادشاهی کیخسرو قسمت هفتم
شاهنامه فردوسی / جلد هجده / پادشاهی کیخسرو قسمت هشتم
شاهنامه فردوسی / جلد هجده / پادشاهی کیخسرو قسمت نهم
شاهنامه فردوسی / جلد هجده / پادشاهی کیخسرو قسمت دهم
شاهنامه فردوسی / جلد هجده / پادشاهی کیخسرو قسمت یازدهم
شاهنامه فردوسی / جلد هجده / پادشاهی کیخسرو قسمت دوازدهم
خلاصه:

از پس مرگ سیاوش، پسر کیکاووس، به دست افراسیاب، ایران‌زمین سوگوار شد و رستم دستان به کین‌خواهیِ سیاوش به توران لشکر کشید. لیکن افراسیاب گریخت و پنهان شد.
پس از شش سال، چون سپاه رستم توران را ترک گفت، افراسیاب بازگشت و شهرهای توران را بازپس ستاند و به مرز ایران نیز تاخت.
از آن سوی، درپیِ خوابی که گودرز دید، گیو پسرش را مخفیانه به توران فرستاد تا کیخسرو، پسر سیاوش، را بیابد. گیو موفق شد کیخسرو و مادرش، فرنگیس، را از توران فراری دهد و به ایران ببرد.
با ورود کیخسرو به بارگاه کاووس، دل شاه از شادی بردمید؛ گیو و گودرز را امارت خراسان، ری، قم و اصفهان داد و فرنگیس، دختر افراسیاب و مادر خسرو، را نیز عزیز و محترم داشت.
کیخسرو و گودرز و گیو و باقی پهلوانان ایرانی به کاخی در استخر رفتند، خسرو را بر تخت زرین نشاندند و گُردان ایران به رسم بندگی کمر بستند. لیکن توس، فرزند نوذر، حاضر نشد کمر به فرمان کیخسرو بندد. گودرز فرزندش، گیو، را با پیغامی نزد توس فرستاد و او را سرزنش‌های فراوان کرد. توس در پاسخ گفت که چرا بدون مشورت با او که پهلوانی سالخورده است، پادشاهی را به خسرو که از مادری تورانی است، واگذارده‌اند. او کیخسرو را سزاوار تخت و تاج ایران نمی‌دانست و درعوض فرزند کیکاووس، فریبرز، را جانشین پدر معرفی کرد. گودرز از این پاسخ برآشفت و با سپاهی از خویشانش به همراهی کیخسرو به قصد نبرد سوی توس شتافت؛ لیکن توس با خود اندیشه کرد که فرجام چنین جنگی تنها به کام افراسیاب است. پس نامه‌ای نزد کاووس فرستاد و از او طلب میانجی‌گری کرد.
کیکاووس، گودرز و توس را فراخواند. توس نزد شاه از فرّ و برز فریبرز گفت و او را شایسته‌ی جانشینی معرفی کرد. گودرز برآشفت و شرحی در برتری سیاوش و فرزندش، کیخسرو، بگفت و او را با فریدون برابر ساخت. سرانجام عزم کیکاووس بر آن شد تا شایستگیِ فریبرز و کیخسرو را بیازماید. پس شرط پادشاهی را فتح دژ بهمن قرار داد که پناه‌گاهِ دیوان و اهریمنان بود.
روز بعد فریبرز به همراه توس با سپاهی گران راهی دژ بهمن شدند؛ اما چون به پای دژ رسیدند، هر چند جُستند راهی به درون دیوارهای بلندش نیافتند. گرمای هوا نیز چنان طاقت‌‌ از لشکر ربود که پس از هفت روز ناامید بازگشتند. پس چون خبر ناکامیایشان به گودرز رسید، سپاهی تدارک دید و به همراه پسرش، گیو، و کیخسرو به دژ بهمن لشکر کشید. سرانجام فره ایزدی کیخسرو بر جادوی دژ چیره آمد و پیروزی نصیب او شد.
چون به ایرانیان خبر رسید که اینک کیخسرو با پیروزی بازمی‌گردد، نخست از همه فریبرز به پیشوازش دوید و سر و روی پسر برادر را بوسه داد. پس توس نیز پوزش آورد و با مهربانیِ کیخسرو مواجه شد.
کیکاووس نیز به دست خویش کیخسرو را به تخت نشاند و تاج کیانی بر سر او نهاد و این‌چنین پادشاهی کیکاووس پس از صد و پنجاه سال به پایان رسید و فصلی نو در شاهنامه‌ی حکیم توس آغاز شد. کیخسرو بر تخت پادشاهی ایران تکیه داد و به آبادانی این مرز و بوم کوشید و داد گسترد.
چون خبر به زابلستان رسید، زال و رستم و فرزندش، فرامرز، نیز بدان شاد شدند و به سوی کیخسرو شتافتند. رستم چون کیخسرو را دید، زمین ادب بوسه داد و از سیاوش بسیار یاد کرد. پس جشنی ترتیب دادند و شادمانی آراستند. سپس کیخسرو قلمروی پادشاهی‌اش را به اتفاق پهلوانان و گُردان درنوردید و هر آن مرز و بوم که تباه یافت، به بذل درم آباد کرد. سرانجام نزد کیکاووس رفت و چندی نزد او بماند. کاووس پس از آنکه بر مظلومیت سیاوش اشک ریخت، کیخسرو را سوگندان بداد که به سبب خویشی با افراسیاب از کین‌خواهی پدرش نایستد و بر تورانیان رحمت نیاورد. خسرو سوگند یاد کرد و همان شب از یزدان پاک خواست تا او را یاری دهد.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *