آیدا نیست

نویسنده: سینا دادخواه
زمان: 00:13:19
به اشتراک گذاری:
4.55
اپیزودهای این قصه
آیدا نیست
خلاصه:

از سلام مطبوع‌ در هایلند تا خدانگهدار سخیف‌ در پارکینگ فرودگاه و هجوم وحشیانه‌ بی‌آیدایی فقط سه سال طول کشید. یادش به‌خیر آغاز رویایی ما‌. هیچ زنی توی زندگی‌ام نبود، ولی می‌خواستم همین‌طوری برای روز زن عطر بخرم. توی هایلند از آیدای فروشنده راهنمایی خواستم. چندتایی پیشنهاد داد. نمی‌دانم توی نگاهش چی دیدم یا پشت چشم­‌هایم چه آب‌وهوایی در گرفت که با لحن خودمانی گفتم خودت بودی کدام را انتخاب می‌کردی؟ با مِن‌ومِنی ملیح گفت فلان عطر. بی هیچ سوال دیگری فلان عطر را خریدم و زدم بیرون و توی تاریکی خیابان ایستادم.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (22 votes, average: 4,55 out of 5)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *