

بودجه
داستان «بودجه» دربارهی ادارهای دولتی است که به دنبال تأمین بودجه است، اما چندین سال است که موفق به افزایش بودجه نشده. بقیه ادارات هر چند سال یکبار بودجه جدید دریافت میکنند و این موضوع حسرتِ کارمندان این اداره را به دنبال دارد. یکی از این کارمندان راوی داستانِ بودجه است. او به همراه دیگر همکارانش مراحل زیادی را طی میکنند و کاغذبازیهای زیادی انجام میدهند، اما فساد اداری و رشوه گرفتن بالادستان مانع بزرگی است که بر سر راه این اداره و کارمندانش وجود دارد. ماریو بندتى در این داستان، طنز تلخی را از بروکراسی فرساینده و فساد حاکم بر سیستمهای اداری ارائه میدهد.