آخرین ضربه

نویسنده: فردریک دار
زمان: 02:18:00
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
آخرین ضربه قسمت اول
آخرین ضربه قسمت دوم
آخرین ضربه قسمت سوم
آخرین ضربه قسمت چهارم
آخرین ضربه قسمت پنجم
آخرین ضربه قسمت ششم
آخرین ضربه قسمت هفتم
خلاصه:

داستان را از زبان «باب» روایت می‌کند:

مربی‌ام، «دونی»، و رئیس ورزشگاه به من گفتند که دیگر برای بوکس پیر شده‌ام و باید قهرمانی را به «اَندریکس» واگذار کنم.

من که خود را در موقعیت بدی می‌دیدم، اندریکس را به قتل رساندم و صحنه را به گونه‌ای بازسازی کردم که یک سانحه‌ رانندگی به حساب بیاید. بعد از آن، رئیس و دونی خبر دادند که باید با «پتروجی» مسابقه بدهم که از اندریکس قوی‌تر بود. در این میانه «کاترین» پی برد که من اندریکس را کشته‌ام.

در روزهای بعد پلیس از من بازجویی کرد؛ اما طوری حرف زدم که به من شک نکردند. سپس به تمرین روی آوردم تا برای مبارزه با پتروجی آماده شوم.

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *