آرزوهای بزرگ / جلد سه

نویسنده: چارلز دیکنز
زمان: 02:05:07
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
آرزوهای بزرگ / جلد سه قسمت اول
آرزوهای بزرگ / جلد سه قسمت دوم
آرزوهای بزرگ / جلد سه قسمت سوم
آرزوهای بزرگ / جلد سه قسمت چهارم
آرزوهای بزرگ / جلد سه قسمت پنجم
خلاصه:

خواهرم، خانم «جو»، چشمانی سياه و موهايی مشكی داشت. رنگ صورتش چنان سرخ بود كه پيش خودم می‌گفتم شايد برای شستن خودش به‌جای صابون از گرد جوزهندی استفاده می‌كند. زنی بلندقد و استخوانی بود كه تا حدودی هميشه يک پيشبند درشت‌بافت به گردن داشت كه از پشت آن را محكم به كمرش گره می‌زد و جلو سينه‌ی چهارگوش ثابتی هم داشت كه از سوزن و سنجاق پر بود. او پيش خودش اين پيشبند را به‌عنوان يک نشان افتخار تلقی می‌كرد؛ ولی «جو» را برای بستن دايم آن ملامت می‌كرد؛ اما به‌هيچ‌وجه نمی‌فهميدم كه او چرا آن را به گردن می‌انداخت و چرا اصرار داشت كه در آخر روز هم نبايد آن را از تنش در بياورد.

كارگاه آهنگری «جو» به خانه‌ ما چسبيده بود كه مثل بيش‌تر خانه‌های روستايی از چوب ساخته شده بود. وقتی با عجله از گورستان پشت كليسا به خانه رسيدم، كارگاه آهنگری بسته و «جو» تک و تنها در آشپزخانه نشسته بود. من و «جو» چون باهم احساس هم­‌دردی می‌كرديم، به‌هم اعتماد داشتيم. همين كه درِ خانه را باز كردم و نگاهی دزدكی به درون اتاق و «جو» كه در گوشه‌ای جلوی اجاق كز كرده بود انداختم، او سراسيمه به من گفت: «پيپ، خانم «جو» دوازده بار به‌دنبالت بيرون رفته و حالا هم سيزدهمين باره كه رفته.»

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *