آقای نویسنده

نویسنده: محمد میرکیانی
زمان: 00:19:09
به اشتراک گذاری:
اپیزودهای این قصه
آقای نویسنده قسمت اول
آقای نویسنده قسمت دوم
خلاصه:

ماجرا از زبان یک زندانی بیان می‌شود:
آقای نویسنده انگار همه‌ی خوبی‌ها را یک‌جا در خود داشت؛ همه‌ ما به او وابسته شده بودیم و دوستش داشتیم.
او از هر چیزی کمی می‌دانست و به قولی همه کاره بود. برخی از زندانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها کتاب‌های او را می‌خواندند. من هم آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را خوانده بودم و جرم من هم همین بود. من به یک سال زندان محکوم بودم و او باید ده سالی در زندان می‌ماند.
یک روز در زندان جشنی برپا شد. من در تمام مدت منتظر بودم آقای نویسنده جشن را برهم بزند و من هم به دفاع از او، همراهی‌اش کنم. می‌خواستم هر جوری که شده، تلافی ماجرای بیست و هشتم مرداد را درآورم. در همین زمان گوینده شروع کرد به توهین کردن به ما زندانیان و آقای نویسنده دستش را بالا برد؛ اما در همین لحظه، او خلاف تصور من، خود را از ما کنار کشید و حرف‌های دیگری زد. او از آنها فرصت خواست تا اشتباهاتش را جبران کند. من خیلی عصبانی شده بودم…

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (No Ratings Yet)
Loading... چقدر این کتاب رو دوست داشتید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *