«یونس»، همسر «میترا»، چهارماه است که ناپدید شده و به همین دلیل، میترا دچار افسردگی شده است. از طرفی «فرخ» و «امید»، برادرهای میترا، به دلیل ناامیدی از درمان مادرشان، تصمیم دارند املاک او را بفروشند.

میترا مخالف فروش خانه و املاک مادرش است. میترا نگران مادر و دلواپس همسرش است. برادرهایش فکر می‌کنند که میترا امیدوار است که یونس برگردد و به همین خاطر راضی به فروش خانه نیست. برای همین تصمیم می‌گیرند خواهرشان را راضی به طلاق غیابی کنند.

از طرفی، یونس تصادف کرده و در کماست. میترا فارغ از همه‌چیز، مادرش را تحت درمان قرار می‌دهد و پزشک به او می‌گوید نباید امیدش را برای بهبودی مادرش از دست دهد.