


یک آپارتمان در حاشیهی شهر تهران که مالکش درگذشته، بدون وارث مانده است و اداره امور آپارتمان و مستاجرها را مباشر مالک «عباس آقا» که خود نیز ساکن همین ساختمان است، به عهده گرفته است. او قصد دارد با همکاریِ یک مشاور املاک محلی، ملک را تصاحب کند.
آپارتمان فرسوده و نیازمند تعمیرات اساسی است، ولی عباس آقا نه خود وظیفه تعمیرات را به عهده میگیرد، نه به دیگر ساکنان اجازه انجام این کار را میدهد.
در این ساختمان هریک از ساکنان بهدنبال بهکرسینشاندن حرف و نظر خود است و این مسئله، امکان تفاهم بر سر چگونگی تأمین هزینههای تعمیرات را از بین میبرد.
یک شب عباس آقا، به پیشنهاد مادرش مجلس شامی تدارک میبیند و میپذیرد که با مشارکت همه ساکنان، هزینه تعمیرات را تأمین کند، اما فردای آن روز این توافق با توصیههای «غلام ترکهای» به عباس آقا برهم میخورد و کار تعمیرات ساختمان همچنان ناتمام میماند.