

اردو
مجید برای شرکت در اردوی یک روزه مدرسه، نام نویسی کرده است؛ اما بی بی که نگران است، بار و بنه ی فراوانی برای این اردو تدارک می بیند، طوری که برای بردنش به داخل اتوبوس با مشکل روبه رو می شوند… بعد از کشمکشهای فراوان، درنهایت بی بی، به دلیل نگرانی، اجازه نمی دهد مجید برای این اردو برود و مجید غمگین و افسرده، پیاده به سمت خانه به راه می افتد، اما…
خیلی عالیه این رادیو قصه….
سپاس از تهیهکنندگان این کارافزار عالی…
با درود فراوان ، بسیار عالی و خسته نباشین
لطفا باز همان قصه های مجید ، باز خانی کنین
با احترام