









«دنیس بارلو» مردی انگلیسی است که در آمریکا اقامت دارد. او در مؤسسه «شکارگاه شاد» کار میکند. وظیفه دنیس بارلو در این موسسه تدفین یا سوزاندن حیوانات مرده است.
یکی از دوستان دنیس به نام «فِرانک» به طور اتفاقی جان خود را از دست میدهد. درمراسم تدفین فرانک، دنیس با دختری به نام آمه «تاناتو» آشنا میشود. آمه برای مؤسسه «درختستان نجواگر» و زیر نظر مردی به نام «پالیس» کار میکند. وظیفه این موسسه تدفین انسانها است.
ماجرا از آنجا شروع میـشود که پالیس و دنیس هر دو عاشق آمه میشوند و تصمص دارند با اوو ازدواج کنند. دنیس که اداعای شاعری دارد، برای آمه شعر مینویسد. اما بعدها معلوم میشود که او اشعار را از کتابهای مختلف جمعآوری میکرده است. آمه که این موضوع را فهمیده است، از ازدواج با دنیس منصرف میشود و تصمیم میگیرد به پالیس جواب مثبت بدهد.
اما همه چیز با مرگ ناگهانی آمه به هم میریزد…